تاریخ انتشار : ۱۰:۱۳ ۱۴۰۴/۰۶/۰۶
دسته : آموزش
یکی از بزرگترین خطاها در روابط عاشقانه این است که فرض کنیم وقایع و رفتارها باید معنای یکسانی برای هر دو طرف داشته باشند. درحالیکه تقریباً همیشه اینگونه نیست. دلیلش این است که هر فردی در این زمینهها تفاوت دارد:
همه این عوامل بر معنایی که ما به رفتار یا رویدادی میدهیم، تأثیر میگذارند.
دو نفر در یک رابطه عاشقانه معمولاً از یک رویداد، خاطرات متفاوتی دارند. به جای اینکه ثابت کنند حافظه چه کسی دقیقتر است، باید تلاش کنند این اختلاف را آشتی دهند. اصرار بر برتری حافظهی خود، میتواند شبیه «گسلایتینگ» به نظر برسد.
«قوانین دلبستگی» بیشتر ریشه در بقای گونه انسان دارند تا روانشناسی فردی. انسانهای اولیه بدون پیوندهای عاطفی قوی، توان دفاع و شکار جمعی نداشتند و زنده نمیماندند. این قوانین در زمانی شکل گرفت که بقا وابسته به واحدهای اجتماعی کوچک و مستحکم بود. ترک این گروهها تقریباً معادل مرگ حتمی بود — خواه از گرسنگی، خواه از حمله یک ببر دندانخنجری.
به همین دلیل، ما به صورت ناخودآگاه و پیشکلامی به رفتارهایی که پیوندهای عاطفی را تهدید میکنند واکنش نشان میدهیم.
وقتی ما پیوندهای عاطفی را تهدید میکنیم (بیعلاقگی، بیتوجهی و نداشتن همدلی، نقض اعتماد، بیاعتمادی، کاهش محبت، اجتناب از صمیمیت، یا ناتوانی در حمایت)، دچار نوعی احساس گناه میشویم.
گناه در اینجا مثل یک «تنظیمکننده فاصله» عمل میکند:
وقتی حس میکنیم طرف مقابلمان علاقهاش کم شده، همدلی یا اعتمادش ضعیف شده، محبتش کاهش یافته، صمیمیت را کنار گذاشته یا حمایت نمیکند، حس شرم را تجربه میکنیم — و این شرم، انگیزهای است برای بازسازی رابطه.
اما اگر شرم را به گردن دیگری بیندازیم، آن هم تبدیل به رنجش میشود.
وقتی دو طرف ناراحت و رنجیدهاند، هنوز برایشان مهم است که دیگری چه فکر و احساسی دارد. برای نجات رابطه باید از این پیام گناه و شرم بهعنوان انگیزهای برای سرمایهگذاری بیشتر روی هم استفاده کنند: یعنی علاقه، محبت، اعتماد، حمایت و عشق را بیشتر کنند.
بحثها معمولاً از «مغز خودکار» شروع میشوند، اما آشتی از «مغز انعکاسی» میآید. مغز خودکار به قضاوت واکنش نشان میدهد، در حالیکه مغز انعکاسی با پرسش فعال میشود.
پس بهتر است کنجکاوتر از آن باشید که قضاوتگر شوید.
یکی از بدترین کارها این است که وانمود کنیم بلدیم چطور باید یک رابطه مدرن را سالم نگه داریم. وقتی چنین توهمی داریم، فکر میکنیم اگر رابطه خوب پیش نمیرود، حتماً طرف مقابل به اندازه کافی تلاش نمیکند تا کاری که ما “میدانیم” درست است انجام دهد.
حقیقت این است که هیچکس نمیتواند دقیق بداند چه چیزی باعث موفقیت روابط صمیمانه مدرن میشود.
جمله زیر را حداقل سه بار بلند بخوانید تا احساس رهایی پیدا کنید:
«من نمیدانم دقیقاً باید چه کنم تا یک رابطه صمیمانه مدرن موفق شود!»
وقتی دیگر مجبور نیستید از باورهای خودخواهانه دربارهی «چگونه باید رابطه باشد» دفاع کنید، آزاد خواهید شد که یاد بگیرید چگونه با فرد منحصربهفردی که انتخاب کردهاید زندگی کنید، با عشق رفتار کنید.
محبتآمیزترین جملهای که میتوانید به شریک احساسیتان بگویید این است:
«به من یاد بده چگونه تو را دوست بدارم، و من هم به تو یاد میدهم چگونه مرا دوست بداری.»
۱. از شریکتان بپرسید: چه کار کنم که احساس دوستداشتن کنی؟
(مثال: گاهی با گل غافلگیرم کن.)
به او بگویید چه چیزی انجام این کار را برایتان آسانتر میکند.
(مثال: وقتی گل میآورم، با خوشحالی واکنش نشان بده.)
قاعده کلی: اگر میخواهید کسی کاری را که دوست دارید انجام دهد، وقتی انجامش داد، قدردانی نشان دهید.
به او بگویید: من وقتی احساس دوستداشتن میکنم که…
(مثال: وقتی به خانه میآیم، با آغوش از من استقبال کنی.)
بپرسید: چطور میتوانم انجام این کار را برایت آسانتر کنم؟
(مثال: وقتی تو را بغل میکنم، مقابلم را بغل کن و نشان بده از این کار خوشت میآید.)
این فرمول ساده باعث میشود بیشتر خود و طرف مقابلتان را بشناسید، و تقریباً همیشه رابطه را — حتی اگر کم — بهتر میکند.
✍️ استیون استوسنی
🌐 www.psychologytoday.com