تاریخ انتشار : ۱۰:۴۷ ۱۴۰۳/۱۱/۱۴
دسته : آموزش
من هم همینطور بودم. تا اینکه شروع به یادگیری درباره مفهوم واقعی پیدا کردن هدف زندگی کردم.
یکی از مشکلات من این بود که فکر میکردم هدف زندگی یک چیز «عظیم» است که باید به آن دست یابم. و اگر به آن نرسم، احساس ناکامی میکردم.
به سرعت فهمیدم که زندگی تنها به یک هدف فوقالعاده مربوط نمیشود. بلکه درباره پیدا کردن و انجام کارهایی (حتی کارهای کوچک) است که از آنها لذت میبرم و به دیگران ارزش میافزایند.
برای من، این شامل تماس با خانواده و دوستان برای دیدن حال آنها یا نوشتن یک پست وبلاگ که به مردم بهطور عملی کمک میکند، بود.
برای کسانی که به دنبال هدف خود هستند، ۷ سؤال غیرمعمول را به اشتراک میگذارم که به شما کمک میکند تصویر واضحتری از آنچه برایتان هدف و ارزش ایجاد میکند، به دست آورید.
۱. چه احساسی میخواهی داشته باشی؟
کسانی که درباره پیدا کردن هدف زندگیشان صحبت میکنند، در واقع میخواهند احساس خاصی داشته باشند.
یا فکر میکنند با دنبال کردن هدف زندگیشان، به یک احساس خاص خواهند رسید.
شاید به دنبال آرامش باشند.
یا شادی.
یا شاید ترکیبی از احساسات مثبت مختلف.
با تجربه احساس دلخواه خود در حال حاضر، میتوانید وضوح بیشتری درباره هدف زندگیتان پیدا کنید.
احساسات سیستمهای هدایت قدرتمندی هستند که میتوانند به ما کمک کنند تا تعیین کنیم چه کارهایی را باید انجام دهیم و چه کارهایی را نه. یاد بگیرید به آنها گوش دهید.
وقتی احساس مورد نظر خود را شناسایی کردید، به زمینههایی از زندگیتان فکر کنید که در حال حاضر این احساسات را برای شما به ارمغان میآورند.
برای مثال، اگر به شادی علاقهمندید، به این فکر کنید که چه چیزی در حال حاضر به شما شادی میدهد.
شاید بازی با سگتان یا بردن بچهها به پارک باشد.
یا شاید صرفاً وقت گذرانی با دوستان.
زمانی را صرف فعالیتهایی کنید که به شما احساس شادی میدهند. بهطور طبیعی، شما بخشی از هدف زندگیتان را تجربه خواهید کرد.
۲. چه کارهایی را در کودکی دوست داشتی؟
به دوران کودکیتان فکر کنید. چه چیزی شما را مشتاق میکرد؟ چه کارهایی را زمان زیادی صرف انجام آنها میکردید؟ چه چیزی شما را میخنداند؟
اگر به رادیوها علاقهمند بودید، آیا آنها را جمعآوری میکردید؟ سعی میکردید بفهمید چگونه کار میکنند؟ یا دائماً خلاق بودید و نقاشی میکشیدید؟
به حالتی که در آن زمان در آن بودید فکر کنید.
چقدر آزاد بودید و هر کاری که شما را خوشحال میکرد انجام میدادید.
شاید در دوران کودکیتان سرنخهایی برای هدف زندگیتان امروز وجود داشته باشد.
۳. در چه فعالیتهایی غرق میشوید؟
آیا تا به حال کاری را انجام دادهاید که در آن گذشت زمان را احساس نکنید؟ شاید فکر میکردید ۳۰ دقیقه گذشته، اما در واقع ساعتها گذشته بود.
غرق شدن در یک فعالیت معمولاً نشانهای از این است که واقعاً آن را دوست دارید.
شما در آن غرق شدهاید و به زمان اهمیت نمیدهید.
در واقع، آرزو میکنید که میتوانستید بیشتر از آن کار را انجام دهید.
حالا برخی از آن فعالیتها را بنویسید و بررسی کنید که چگونه میتوانند به شما احساس هدفمندی در زندگی بدهند.
۴. آیا یک هدف خاص دارید که به آن علاقهمندید؟
چه چیزی شما را به اشک میآورد؟ چه چیزی شما را به بهتر شدن ترغیب میکند؟ درباره چه مسائلی نظر قوی دارید؟
چه اخبار، چه وبسایتهایی که بازدید میکنید یا گفتگو با دوستان، چیزهایی که به آنها احساس قوی دارید میتوانند بخشی از هدف زندگیتان باشند.
برای مثال، اگر هنگام دیدن نوجوانانی که در پارک شهر بازی میکنند، احساس همدردی شدیدی میکنید، بیشتر به آن موضوع بپردازید.
چرا این احساس را نسبت به آنها دارید؟
این چه احساسی در شما برمیانگیزد؟
شاید بخواهید فعالیت مشترکی را با نوجوانان تعریف کنید. یا شاید به یاد احساسی بیفتید که در زمان بازی خود در این زمینها داشتید.
زمانی را صرف بررسی مسائل کنید که شما را به ایستادگی یا خدمت به دیگران ترغیب میکند.
۵. اگر ثروت بینهایت داشتید و نیازی به کار کردن نداشتید، روزهایتان را چگونه میگذرانید؟
بسیاری از ما آرزو داریم که ثروتی داشته باشیم که نیاز به «کار کردن» نداشته باشیم. اما داشتن ساعتهای بیپایان برای نشستن، زندگی رضایتبخشی را به ارمغان نمیآورد.
اگر نیازی به کار کردن نداشتید، وقتتان را چگونه صرف میکردید؟
شاید بیشتر مطالعه میکردید، برای کارهای خیریه داوطلب میشدید یا به مدرسه برمیگشتید.
تصور کنید روزهایتان چگونه خواهد بود.
آن را ترکیب کنید و سعی کنید واقعاً احساسات مرتبط با آنچه انتخاب میکنید را درک کنید.
این ممکن است به شما کمک کند تا متوجه شوید که علایق شما در کجا قرار دارد.
۶. بیشتر وقتها درباره چه موضوعاتی صحبت میکنید؟
شاید آنچه بیشتر دربارهاش صحبت میکنید، به نوعی به احساس هدفمندی مربوط باشد.
اگر مطمئن نیستید که وقت خود را درباره چه چیزی صرف میکنید، از نزدیکترین افراد به خود بپرسید. آنها احتمالاً شما را در جنبههایی راهنمایی میکنند که ممکن است نادیده بگیرید.
میتوانید به اینکه با چه کسانی صحبت میکنید نیز توجه کنید. آیا با طرفداران ورزش وقت میگذرانید؟
یا با گروه فناوری؟
آیا افرادی هستند که بیشتر درباره سیاست و فلسفه صحبت میکنند تا اینکه درباره برنامه تلویزیونی شب گذشته؟
به آنچه صحبت کردهاید و اینکه آیا از گفتگو لذت بردهاید فکر کنید.
صرف زمان با دیگران معمولاً شامل باورها و ارزشهای مشترک است.
زمانی را صرف بررسی این نکته کنید که با چه کسانی هستید و درباره چه چیزی بحث میکنید. این ممکن است چشمتان را باز کند.
۷. اهداف نهایی زندگی شما چیست؟
در فهرست آرزوهای خود چه چیزهایی دارید؟ چیزهایی که میخواهید قبل از اینکه خیلی دیر شود، انجام دهید. اگر فهرستی ندارید، وقتی را برای تهیه آن صرف کنید.
شاید در آن فهرست چیزی پیدا کنید که بتوانید هماکنون انجام دهید.
با ایجاد یک فهرست، دیدگاه متفاوتی در مورد اهداف توسعه شخصی خود به دست میآورید و شاید چند سرنخ درباره هدف زندگیتان پیدا کنید.
زندگی پر از فرصتهایی برای احساس هدفمندی است.
سعی کنید در جستجوی آن یک دستاورد بزرگ که فکر میکنید هدف زندگیتان خواهد بود، غرق نشوید.
در کارهایی که در حال حاضر برای شما معنیدار هستند، شرکت کنید و همواره از خود سؤالات غیرمعمول بپرسید تا درباره آیندهتان بیشتر وضوح پیدا کنید.