Loading...
  1. خانه
  2. مطالب و اطلاعیه ها
  3. آموزش
  4. قدرت هوش هیجانی در رهبری

  تاریخ انتشار : ۱۱:۱۸ ۱۴۰۳/۰۶/۰۵

  دسته : آموزش

قدرت هوش هیجانی در رهبری


قدرت هوش هیجانی در رهبری
وقتی به رهبران بزرگ فکر می‌کنیم، آنچه که اغلب آنها را متمایز می‌کند فقط تفکر راهبردی، مهارت‌های تصمیم‌گیری یا دانش آنها نیست، بلکه هوش هیجانی آنها (EI) است. هوش عاطفی توانایی تشخیص، درک، مدیریت و تأثیرگذاری بر احساسات خود و دیگران است. در رهبری، این یک تغییر دهنده‌ی بازی است و به رهبران اجازه می‌دهد تا عمیقاً با تیم‌های خود ارتباط برقرار کنند، پویایی‌های پیچیده بین فردی را هدایت کنند و وفاداری و اعتماد پایدار را القا کنند.

رهبری فقط هدایت پروژه ها نیست؛ این در مورد هدایت مردم است. اینجاست که هوش هیجانی تفاوت را ایجاد می‌کند. جاسیندا آردرن، نخست وزیر سابق نیوزلند را در نظر بگیرید که به دلیل رهبری همدلانه‌اش در زمان بحران به طور گسترده مورد تحسین قرار گرفته است. پس از تیراندازی در مسجد کرایست چرچ در سال 2019، توانایی آردرن در انتقال شفقت و درک واقعی در سطح جهانی طنین انداز شد. واکنش هوشمندانه‌ی عاطفی او - ملاقات با قربانیان، خطاب به ملت با همدلی و پوشیدن حجاب در همبستگی با جامعه‌ی مسلمان - فقط نمادین نبود. این نشان داد که چگونه رهبران باهوش عاطفی محیط‌های سرشار از اعتماد، وحدت و انعطاف‌پذیری را حتی در مواجهه با تراژدی ایجاد می‌کنند.

در هسته‌ی خود، هوش هیجانی در رهبری شامل پنج جزء کلیدی است:
خودآگاهی: درک احساسات خود و تأثیر آنها بر تصمیمات و تعاملات شما. یک رهبر خودآگاه، محرک‌ها، نقاط قوت و محدودیت‌های خود را تشخیص می‌دهد. به عنوان مثال، اپرا وینفری اغلب در مورد سفر خود به سمت خودآگاهی، درک انگیزه‌های خود و مدیریت احساسات خود برای ایجاد تعادل عاطفی و ذهنی، حتی در هنگام مواجهه با چالش‌های عظیم صحبت می‌کند.
خودتنظیمی: توانایی کنترل واکنش‌های احساسی. این به معنای سرکوب احساسات نیست بلکه به معنای مدیریت سازنده‌ی آنهاست. رهبرانی که دارای خودتنظیمی بالا هستند اجازه نمی‌دهند ناامیدی، استرس یا خشم اعمالشان را تحت تاثیر قرار دهد. برای نمونه ساتیا نادلا، مدیر عامل مایکروسافت را در نظر بگیرید. خودتنظیمی نادلا که به خاطر رفتار آرامش، حتی در موقعیت‌های پرفشار شهرت دارد، به او کمک کرده است که مایکروسافت را از طریق دگرگونی‌های بزرگ با متانت و شفافیت هدایت کند.
انگیزه: رهبرانی که هوش هیجانی بالایی دارند تنها از پاداش‌های بیرونی انگیزه نمی‌گیرند. انگیزه‌ی آنها از جاه‌طلبی درونی، اشتیاق و حس عمیق هدف نشات می‌گیرد. آنها حتی زمانی که با شکست مواجه می‌شوند، خوش بین می‌مانند و همین را به تیم خود تعمیم می‌دهند. ایلان ماسک، علی‌رغم اینکه در مسیر حرفه‌ای خود با موانع متعددی روبه‌رو است، همچنان با انگیزه‌ی برگرفته از چشم‌انداز خود برای متحول کردن صنایع و ایجاد آینده‌ای سازگار با محیط‌زیست، الهام‌بخش تیم‌هایش برای عبور از مرزها و نوآوری بی‌رحمانه است.
همدلی: شاید قابل تشخیص‌ترین مؤلفه‌ی هوش‌هیجانی، همدلی، توانایی درک و به اشتراک گذاشتن احساسات دیگران است. رهبران همدل با نیازها و نگرانی‌های اعضای تیم خود هماهنگ می‌شوند و محیطی از اعتماد و احترام ایجاد می‌کنند. ایندرا نویی، مدیرعامل سابق پپسی، به ارسال نامه‌های شخصی به والدین مدیران ارشد خود معروف بود و از آنها برای پرورش چنین رهبران با استعدادی تشکر می‌کرد. این ژست که ریشه در همدلی داشت، ارتباط او با تیمش را عمیق‌تر و فرهنگ قدردانی را تقویت کرد.
مهارت‌های اجتماعی: این به معنای توانایی ایجاد روابط قوی، مدیریت تعارض و برقراری ارتباط موثر است رهبران دارای مهارت‌های اجتماعی بالا می‌توانند تیم‌ها را با الهام‌بخشی، تحت تأثیر قرار دهند و به سمت یک هدف مشترک هدایت کنند. برای نمونه، مهارت‌های اجتماعی استثنایی نلسون ماندلا او را قادر ساخت تا آفریقای جنوبی را از طریق گذار صلح‌آمیز از آپارتاید به دموکراسی هدایت کند. توانایی او در متحد کردن افراد با پیشینه‌ها و باورهای مختلف ریشه در درک عمیق او از احساسات و پویایی‌های انسانی داشت.

در دنیای پرشتاب رهبری، که استرس و فشار ثابت است، هوش هیجانی چیزی است که رهبران خوب را از رهبران بزرگ جدا می‌کند. این تفاوت میان مدیریت ساده‌ی یک تیم و رهبری واقعی است. رهبري كه بتواند با جريان‌هاي عاطفي تيم خود هماهنگ شود، مي‌تواند چالش‌ها را پيش از بروز آن‌ها پيش‌بيني كند، نگراني‌ها را قبل از تشديد آن‌ها برطرف كند، و به ديگران انگيزه دهد كه تعهد واقعي را تقويت كنند.
اما هوش هیجانی فقط به مهارت‌های «نرم» مربوط نمی‌شود، بلکه منجر به نتایج می‌شود. مطالعات نشان داده است که رهبران دارای هوش هیجانی بالا تیم‌های متعهد، سازنده و وفادارتری ایجاد می‌کنند. آنها در مدیریت تعارض، هدایت تغییرات و پرورش نوآوری بهتر هستند. برای مثال، در یک محیط باشگاهی پارس‌مسترز، یک رهبر دارای هوش عاطفی ممکن است متوجه شود که یکی از اعضا در مورد سخنرانی خود نگرانی دارد و زمانی را برای ارائه‌ی تشویق، بازخورد سازنده و اطمینان خاطر صرف می‌کند. این محیطی را ایجاد می‌کند که در آن اعضا احساس حمایت و اعتماد به نفس می‌کنند که منجر به رشد شخصی و جمعی می‌شود.
در نتیجه، قدرت هوش هیجانی در رهبری در توانایی آن برای تغییر روابط، تقویت روحیه و هدایت تیم‌ها از میان چالش‌ها با همدلی و انعطاف‌پذیری نهفته است. این فقط در مورد درک وظایف نیست؛ این در مورد درک افراد است. بهترین رهبران فقط با مغز خود رهبری نمی‌کنند، بلکه با قلب خود نیز رهبری می‌کنند. بنابراین، همانطور که مهارت‌های رهبری خود را توسعه می‌دهید، به یاد داشته باشید که هوش هیجانی فقط یک افزونه نیست، بلکه سنگ بنای یک رهبری واقعاً تأثیرگذار است. 
 

مطالب تصادفی

یک سخنرانی قوی را آماده کنید

یک سخنرانی قوی را آماده کنید

نکات ارزشمندی را برای آماده کردن یک ارائه از ابتدا تا انتها بیاموزید. آماده‌اید؟ برای تبدیل شدن به یک سخنران ...

قدرت داستان‌گویی در ایجاد اعتماد و ارتباط

قدرت داستان‌گویی در ایجاد اعتماد و ارتباط

داستان‌گویی یکی از ابزارهای قدرتمند در ایجاد اعتماد و ارتباط میان افراد است. این هنر با استفاده از روایت تجربیات ...

معرفی مدل SBI در ارائه بازخورد به کارکنان

معرفی مدل SBI در ارائه بازخورد به کارکنان

بازخورد توسط کرت لوین از بنیانگذاران دانش تحول سازمانی از رشته مهندسی الکترونیک قرض گرفته شده و به معنی سیستمی ...

پوشیدن برای موفقیت

پوشیدن برای موفقیت

سخنرانان برتر چگونه از سبک مناسب پوشش استفاده می‌کنند تا اعتماد به نفس خود را افزایش دهند و تأثیری ماندگار ...