تاریخ انتشار : ۰۸:۳۸ ۱۴۰۴/۰۴/۲۴
دسته : آموزش
آدمها کارهایی انجام میدهند که ممکن است ما را عصبانی، ناراحت، کلافه یا آزرده کند، یا خواستههایی را به ما تحمیل کنند که به نظرمان بیش از حد یا غیرمنطقی است. وقتی درگیریها شعلهور میشوند، میتوانند به بحثهای داغ، جریحهدار شدن احساسات و آسیب دیدن روابط منجر شوند.
ما میتوانیم از فیلسوفان رواقی یونان و روم باستان درسی بیاموزیم و بین آنچه میتوانیم کنترل کنیم و آنچه نمیتوانیم، تمایز قائل شویم. این اصل کاربردهای فراوانی دارد، مانند درک این موضوع که ما نمیتوانیم تمام اتفاقات زندگیمان را کنترل کنیم، اما میتوانیم نحوه واکنش خود به آنها را کنترل کنیم. تمرکز ما در اینجا بر جنبه دیگری از این آموزه است: ما نمیتوانیم آنچه دیگران میگویند یا انجام میدهند را کنترل کنیم، اما میتوانیم نحوه پاسخ دادن به آنها را کنترل کنیم.
حتی مارکوس اورلیوس، فیلسوف رواقی قرن دوم که شغل روزانهاش امپراتوری روم بود، دریافته بود که نمیتواند دیگران را کنترل کند. او تشخیص داد که با وجود اینکه قدرتمندترین حاکم جهان بود، همه ما باید از محدودیتهای خود آگاه باشیم:
«وقتی صبح از خواب بیدار میشوید، به خودتان بگویید: مردمی که امروز با آنها سر و کار خواهم داشت، فضول، ناسپاس، متکبر، نادرست، حسود و ترشرو خواهند بود. آنها اینگونهاند چون نمیتوانند خوب را از بد تشخیص دهند… شما میتوانید آنقدر نفس خود را حبس کنید تا کبود شوید، اما آنها باز هم به کار خود ادامه خواهند داد.»
بنابراین نباید تعجب کنیم وقتی دیگران انتظارات ما را برآورده نمیکنند. افراد دیگر نیازها، خواستهها، دیدگاهها و نظرات خود را دارند. آنها در مداری که حول نیازها و خواستههای ما میچرخد زندگی نمیکنند. باز هم از مارکوس:
«وقتی کسی با شما بدرفتاری میکند، به یاد داشته باشید که او اینگونه عمل میکند زیرا فکر میکند این کار درست است. برای او ممکن نیست که بر اساس قضاوت شما عمل کند، بلکه تنها بر اساس قضاوت خودش عمل میکند.»
پس وقتی دیگران حرفهایی میزنند یا کارهایی میکنند که به نظر ما غیرمنطقی، احمقانه، آزاردهنده یا صرفاً کلافهکننده است، چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ میتوانیم اجازه دهیم احساساتمان پاسخ ما را دیکته کنند، یا میتوانیم رویکرد متفاوتی را امتحان کنیم که مبتنی بر استفاده از دو کلمه ساده است—بله و اما—تا ابتدا احساسات طرف مقابل را به رسمیت بشناسیم و سپس احساسات خودمان را بیان کنیم.
رویکرد «بله، اما» نوعی ابراز وجود دو بخشی است. ابتدا، بخش «بله» وجود دارد که به معنای تصدیق و تأیید خواستهها، نیازها و احساسات طرف مقابل است. سپس نوبت به «اما» میرسد که بیانگر خواستهها، نیازها و احساسات خود شماست.
بسیاری از افراد در بیان نیازهای خود به شیوهای که طرف مقابل احساس تدافعی نکند، مشکل دارند. آنها مستقیماً به سراغ لیست «اما»های خود میروند—و دلایل متعددی را ردیف میکنند که چرا احساس میکنند طرف مقابل غیرمنطقی است یا چرا نمیتوانند کاری را که او درخواست میکند، انجام دهند. وقتی اختلافی پیش میآید، سعی میکنند حرف خود را به کرسی بنشانند، شاید حتی صدایشان را بالا ببرند، یا با لحنی طلبکارانه یا تند صحبت کنند، یا نگرشی تحقیرآمیز داشته باشند که همه اینها میتواند به کینه در طرف مقابل دامن بزند. قبل از آنکه متوجه شوند، زوج درگیر یک بحث داغ شدهاند و بعداً ممکن است حتی به یاد نیاورند که بحث بر سر چه چیزی بوده است.
اساساً، مسئله مخالفت با یکدیگر نیست، بلکه نحوه بیان آن مخالفت است، به ویژه زمانی که یک نفر احساس میکند طرف مقابل به او احترام نمیگذارد یا احساساتش را تأیید نمیکند. فکر میکنید چه اتفاقی میافتد وقتی یک نفر وسط حرف دیگری میپرد، به او نگاه نمیکند، یا صرفاً آنچه را که طرف مقابل میگوید یا میخواهد نادیده میگیرد، کماهمیت جلوه میدهد یا رد میکند؟
نکته کلیدی در اینجا، به رسمیت شناختن و تأیید احساسات طرف مقابل است—یعنی بخش «بله» در این فرآیند. موضوع این است که کاری کنید طرف مقابل احساس کند حرفش شنیده شده، حتی زمانی که با آنچه میگوید یا میخواهد مخالف هستید. بیایید این فرآیند را به سه گام اساسی تقسیم کنیم:
۱. مکث کنید
فقط بایستید. لحظهای قبل از پاسخ دادن تأمل کنید. وقتی کسی چیزی میگوید که شما را ناراحت میکند، جلوی تمایل خود برای گفتن اولین چیزی که به ذهنتان میرسد را بگیرید. ذهن شما ممکن است بر حسب عادت برای پاسخ دادن با واکنشی منفی برنامهریزی شده باشد که ممکن است تند یا گزنده به نظر برسد و باعث شود طرف مقابل احساس کند حرفش شنیده نشده یا طرد شده است.
۲. تأمل کنید
قبل از پاسخ دادن فکر کنید. با تندی جواب ندهید. یکی از بیماران من گزارش داد که هرگاه همسرش هنگام کار در خانه با یک درخواست فوری حرف او را قطع میکرد، احساس آزردگی و عصبانیت میکرد. او احساس میکرد درخواستهای همسرش در مقایسه با اهمیت کار او بیاهمیت است و ارزش قطع کردن کار را ندارد.
اما پاسخ او، «نمیبینی دارم کار میکنم؟» تحقیرآمیز و بیاحترامی بود که به تنشی در رابطهشان منجر میشد که در طول روز و گاهی تا روزها بعد ادامه مییافت. بنابراین او موافقت کرد، و با نتیجهای خوب، که مکث و تأمل کند و بپذیرد که آنچه برای همسرش مهم است شاید برای او مهم نباشد، اما همچنان شایسته به رسمیت شناخته شدن و احترام است.
صرفاً گفتن «بله» و سپس پریدن به سراغ «اما» کارساز نیست. «بله» باید درخواست را به رسمیت بشناسد، مثلاً با گفتن: «بله، میدانم که این موضوع مهم است… میفهمم چه میگویی.»
۳. پاسخ دهید
شوهری که در این مثال ذکر شد، لحظهای تأمل کرد، فکر کرد و اینگونه پاسخ داد: «بله، میفهمم چه میگویی و میخواهم کمک کنم. اما ممکن است تا بعد که کارم را تمام کنم صبر کنی؟ چطور است زمانی را برای بعد از ظهر امروز تعیین کنیم تا روی آن کار کنیم؟» با استفاده از کلماتی با این مضمون، مراجع من گزارش داد که همسرش درک متقابل نشان داده و موافقت کرده که درخواستش میتواند منتظر بماند.
با رویکرد «بله، اما»، شما ابتدا احساسات و نیازهای طرف مقابل را تأیید میکنید، اما سپس نیازهای خود را به روشی سازنده بیان میکنید. تعیین یک زمان مشخص برای تمرکز بر درخواست طرف مقابل نشان میدهد که شما جدی هستید و فقط نمیخواهید او را از سر خود باز کنید. اما مطمئن شوید که وقتی زمانش رسید، به قول خود عمل کنید.
«بله، اما». دو کلمه ساده که میتوانند تفاوت بزرگی ایجاد کنند.
✍️ جفری نوید (روانشناس و استاد دانشگاه)
🌐 Psychologytoday.com