تاریخ انتشار : ۰۷:۵۴ ۱۴۰۴/۰۳/۲۲
دسته : آموزش
رشد فردی موضوع تازهای نیست. تمایل به بهتر شدن و ضرورت توجه به خویش، همواره انسان را همراهی کرده است. روانشناسی تنها این میل عمیق را تحلیل، ساماندهی و بهینه کرده و همزمان هم شاهد این اشتیاق شدید بوده و هم راهنمای جویندگان رشد فردی.
با این حال، شبکههای اجتماعی موجب ترویج تصاویری مثبت و جملات دلگرمکننده درباره خودشکوفایی شدهاند، که گرچه برای آگاهسازی از اهمیت توجه به خود لازماند، اما این مسیر خودشناسی و رشد را هم دچار تحریف کردهاند. در نتیجه، افسانههایی درباره رشد فردی شکل گرفته که میتوانند آسیب جدی وارد کنند.
تو خاص نیستی، تو منحصر به فردی — همانند ۸ میلیارد نفر دیگر روی زمین. و این تفاوت فقط لفظی نیست.
اگر باور کنیم که انسان خاصی هستیم، ممکن است فکر کنیم که بالاتر از دیگرانیم و شایستگی بیشتری داریم. این طرز فکر باعث تقویت خودمحوری و خودشیفتگی میشود و مهمتر اینکه، یکی از مهارتهای مهم زندگی یعنی تحمل ناکامی را در ما تضعیف میکند.
فکر کردن به اینکه آدم ویژهای هستیم، ما را به سوی رفتارهایی مانند نوجوانی ابدی سوق میدهد که انتظار دارند همه به آنها اولویت دهند؛ کودکانی که اگر جهان مطابق خواستهشان نباشد، عصبانی میشوند و جوانانی که به شدت نسبت به نظرات مخالف حساسند. در واقع، این حس خاص بودن ما را از ادامه رشد باز میدارد، زیرا گمان میکنیم به «نروانای» رشد فردی رسیدهایم.
پس به جای جستجوی نشانههای «خاص بودن» در خود، بیشتر به پندار کهن یونانیها توجه کن: «خودت را بشناس» — به جای خیالپردازی درباره خاص بودنت، خودت را واقعاً بشناس و به سایههایت دقت کن؛ شاید آنها نکات بیشتری درباره تو به تو بیاموزند تا آن بخشهایی که تو را مجذوب خود کردهاند.
شبکههای اجتماعی پر از تصاویر شیرین و جذاب از افرادی است که در اسپا از خود مراقبت میکنند، در طبیعت خوش آب و هوا قدم میزنند یا در فضاهایی آرام مراقبه میکنند. اما گرچه بخشی از مراقبت و رشد فردی لذتبخش است، بخش دشوار و ناخوشایند دیگری هم دارد.
رشد فردی یعنی کشف و پذیرش بخشهایی از خودمان که دوستشان نداریم. یعنی کاری سخت برای یکپارچه کردن «خودهای درونی» که در ما زندگی میکنند. اغلب لازم است احساسات ناخوشایند مثل خشم، کینه یا گناه را حس کنیم و با آنها آشتی کنیم.
پیمودن این مسیر برای خودشناسی و رشد واقعی ضروری است، اما اگر فکر کنیم مراقبت از خود فقط مهربان بودن با خود است، ممکن است برخی احساسات و انگیزههای درونمان را نادیده بگیریم و از آنچه برای رشد واقعی لازم داریم فاصله بگیریم.
در واقع، رشد فردی یعنی هنر مراقبت از تمام جنبههای وجودمان، حتی آن عواطف و تکانههای ناراحتکنندهای که معمولاً از آنها فراری هستیم. گاهی این مسیر اصلاً خوشایند نیست، اما لازم است و باید برای روبرو شدن با «دیوهای درون» آمادگی داشته باشیم تا ما را متوقف نکنند.
بیتردید، تو نخستین کسی هستی که باید مسئولیت خود را به عهده بگیری و نگران رشد فردیات باشی. اما همانطور که جان دان شاعر انگلیسی در قرن هفدهم نوشت: «هیچ انسانی جزیرهای جدا از دیگران نیست؛ هر انسانی بخشی از یک کل است.» یعنی باید جهان پیرامونمان را هم در نظر بگیریم — خواه دوست داشته باشیم یا نه.
مشکل بزرگ این روزها — به تعبیر جامعهشناس، زیگمونت باومن — اینجاست که «ما به طور فردی زندگی میکنیم و به دنبال راهحلهای فردی برای مشکلاتی هستیم که در واقع ساختاری و سیستمیاند.» همیشه مقصر شکستهایمان فقط خودمان نیستیم و همیشه هم نمیتوانیم رؤیاهایمان را محقق کنیم.
بلوغ واقعی زمانی رخ میدهد که از این پیوندها و محدودیتها آگاه باشیم. رشد فردی واقعی، تصورِ قدرتِ تصرف دنیا نیست؛ واقعیگرایی است — فهرستی از داشتههایت را مرور کن و بپرس در این جهان با آنها چه میتوانی انجام دهی. رضایت و پیشرفت زمانی اتفاق میافتد که ایکیگای خود را بیابی، نه زمانی که خیال میکنی «سوپرمن» یا «زن شگفتانگیز» هستی.
کتاب «راز» که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، به سرعت پرفروش شد. وعدهی این کتاب این بود که تنها با افکار مثبت، میتوانی زندگیت را بهبود بدهی؛ وسوسهانگیز است، اما حقیقت بسیار پیچیدهتر است و دیر یا زود نشان میدهد قانون جذب هم چندان بینقص نیست.
البته جملات انگیزشی گاهی مفیدند، اما باید مراقب باشیم به دام خوشبینی سمی نیفتیم. چون زیادهروی در مثبتاندیشی میتواند به شدت ناسالم بوده و حتی نتیجهای کاملاً معکوس ایجاد کند: افسردگی.
امپراتور وسپاسیان اعتقاد داشت عقلگرایی تنها راه رشد فردی است: «خوشبینی فلسفهای عالی و سالم است، به شرط آنکه عقل سلیم حفظ شود.» او همچنین با اپیکتتوس فیلسوف همراه بود که هشدار داده بود: «اگر چیزی را بخواهی که در اختیارت نیست، ناگزیر احساس شکست خواهی کرد.»
واضح است که رشد فردی یعنی گسترش افقها و توانمندیهایمان، اما نباید فراموش کنیم که گاهی تعیین حد و مرز هم نشانه عشق و احترام به خودمان است. گاهی به ذهنی مثبت نیاز داریم، بیتردید. اما مواقعی هم هست که به دُز مناسبی از منفینگری راهبردی نیاز داریم!
اینکه رشد فردی درباره خود توست، بدیهی است؛ یعنی محورش خودشناسی، خودپذیری و رشد درونی است. اما اگر این ایده را بیش از حد جدی بگیریم، به نوعی سولیپسیسم (خود-محوری مطلق) مدرن میرسیم که گویی فقط خودمان در جهان وجود داریم و بقیه باید به دور ما بچرخند!
با این نگرش، بهسرعت به سمت نگرشهای خودمحور و جداافتاده از واقعیت میرویم. اما تحقیقات روانشناختی نشان دادهاند که برای کامل شدن، نیاز داریم ارزشآفرینی کنیم و احساس کنیم برای دیگران مهمیم. همچنین، داشتن روابط معنادار رضایت از زندگی ما را افزایش داده و حالِمان را بهتر میکند.
نمیتوانیم بدون ارتباط با دیگران یا جامعه، رشد کرده و به پتانسیل کامل خود برسیم. رشد یک سفر فردی است، اما خودپنداره ما از نگاه دیگران نیز شکل میگیرد. پیوندهایی که به ما آرامش میدهند، کلامی که ما را تشویق میکند و روابطی که ما را غنی میسازد، در این مسیر ضروریاند و نباید فراموش یا دستکم گرفته شوند.
اگر عوامل بیرونی را نادیده بگیریم، خود را از اجتماع جدا کرده و در نهایت آسیب میبینیم، احساس فرسودگی و ناامیدی میکنیم — دقیقاً برخلاف آنچه از رشد فردی انتظار داریم. بنابراین، باید به درون بنگریم ولی اتفاقات بیرون را هم فراموش نکنیم.
در پایان، لازم به ذکر است که صنعت رشد فردی همچنان در حال گسترش است. در سال ۲۰۲۲ این صنعت ۴۲/۴ میلیارد دلار درآمد جهانی داشته و انتظار میرود تا سال ۲۰۳۲ به ۷۳/۳ میلیارد دلار برسد (طبق گزارش شرکت Acumen Research and Consulting). بزرگترین بخش این بازار، مربیگری و آموزشهای فردی است که بیش از ۳۸ درصد از سهم جهانی را دارد.
کاملاً بدیهی است؛ در جهانی که روز به روز آشفتهتر و نامطمئنتر میشود، کاملاً طبیعی است که انسانها به تنها سرمایهشان یعنی خودشان پناه ببرند. اما برای شکوفایی کامل تواناییهایمان و حالِ خوب واقعی، باید «گندم را از کاه جدا کنیم» — چون همه خودیاریها کمککننده نیستند و بعضی جملات انگیزشی، حتی انگیزه را از ما میگیرند.
✍️ جنیفر دلگادو
🌐 https://psychology-spot.com