تاریخ انتشار : ۱۲:۳۵ ۱۴۰۴/۰۲/۱۳
دسته : آموزش
خوشحالی میتواند گریزان باشد. یک لحظه اینجاست و لحظه بعد به نظر میرسد دستنیافتنی شده است. تعریف فرهنگی ما از این تجربه تغییرپذیر معمولاً حول محور موفقیت، کسب دارایی و توانایی بهبود دائمی خود یا شرایطمان میچرخد. به دلیل ماهیت ناپایدار و استرس ناشی از تلاش مداوم برای حفظ این پدیده نسبتاً زودگذر، پایدار نگه داشتن این نوع خوشحالی میتواند برای هر کسی دشوار باشد.
یک نوع دیگر خوشحالی وجود دارد که مبتنی بر کسب یا موفقیت نیست، بلکه مبتنی بر قدردانی است: رضایت. راضی بودن یعنی از اینکه چه کسی هستید، کجا هستید و چه دارید، خشنود باشید. «رضایت» بسیار پایدارتر از تعریف رایج ما از خوشحالی است، زیرا نیاز ندارد کار زیادی انجام دهید، جز قدردانی و توجه به چیزهای خوبی که از قبل وجود دارند. با این حال، حتی برای برخی افراد، دستیابی به رضایت تقریباً غیرممکن است.
من نمیخواهم قدرت تروما، اضطراب، افسردگی و سایر اختلالات سلامت روانی که بر توانایی فرد برای دستیابی به خوشحالی تأثیر میگذارند را دست کم بگیرم. این اختلالات نیاز به سطح بالاتری از درمان دارند و با مراقبت مناسب، کسانی که از آنها رنج میبرند اغلب میتوانند زندگیای پر از لحظات خوشحال و راضی داشته باشند. مسائل اجتماعی-اقتصادی قطعاً نقش دارند؛ وقتی در تأمین نیازهای اولیه انسان مانند غذا، لباس و سرپناه عدم اطمینان وجود دارد، راضی بودن سخت است. با این حال، از کار با مراجعین از همه زمینهها در طول 16 سال درمان، الگوهای رفتاری خاصی را دیدهام که به طور قابل توجهی توانایی فرد برای یافتن رضایت در زندگیاش را محدود میکنند، مهم نیست چقدر داشته باشند یا به دست آورند.
افرادی که به طور غیرمعمولی در احساس رضایت مشکل دارند:
من دریافتهام که مقایسهای که نارضایتی را پرورش میدهد همیشه به کسانی نگاه میکند که بیشتر دارند و به سطوح بالاتری از موفقیت میرسند (مقایسه اجتماعی رو به بالا) اما به ندرت با کسانی مقایسه میکند که ممکن است کمتر داشته باشند یا انجام دهند (مقایسه اجتماعی رو به پایین). از آنجا که طیف مقایسه بینهایت است، همیشه نمونههایی از اولی وجود خواهد داشت، که اگر کسی دائماً به زندگی به عنوان یک تجربه «کمتر از» نگاه کند، منجر به ناخوشحالی فراگیر میشود.
وقتی مراجعینی که از این رفتار آگاه هستند شروع به متعادل کردن مقایسه با آگاهی از کسانی میکنند که ممکن است به روشهایی که آنها نیستند درگیر باشند، دیدگاه خود را گسترش میدهند و احساس منفی کمتری دارند. علاوه بر این، وقتی مراجعین یاد میگیرند که عمداً توقف کنند و از خود بپرسند، «در زندگی من الان چه چیزهایی خوب است؟» توانستهاند لنز را تغییر دهند تا شروع به قدردانی از زندگی خود به عنوان یک تجربه منحصر به فرد و ارزشمند کنند.
بله - درست است که در یک تعارض رابطهای، اقدامات و کلمات یک نفر ممکن است پیامدهای بزرگتری از دیگری داشته باشد، اما موقعیتی نادر است که یک نفر کاملاً بیتقصیر باشد. این دیدگاه اغلب باعث میشود افراد در تغییر موقعیتهای منفی خود احساس درماندگی کنند. مراجعینی که تلاش میکنند ببینند چگونه ممکن است در یک موقعیت دشوار نقش داشته باشند، حتی به طور ناخواسته، احساس کنترل و عاملیت بیشتری برای بهبود روابط دشوار دارند.
اگرچه پذیرش میتواند پس از پردازش رویداد اتفاق بیفتد، پرسیدن سوالات «چگونه» و «چه» میتواند به افراد کمک کند به آن نزدیکتر شوند. سوالاتی مانند: «چگونه میتوانم جلو بروم؟» «چه چیزی میتوانم از این بگیرم؟» «حتی در این شرایط سخت، نقاط قوت من چیست؟» حتی سوالات «چه کسی» مانند، «با چه کسی میتوانم برای حمایت تماس بگیرم؟» کمک میکنند تا پذیرش قابل دسترستر شود و مراجع را توانمند میسازد تا از موقعیتی که در منفیگرایی گیر کرده است عبور کند.
اگرچه تعیین هدف یک منبع مهم و ارزشمند از تحقق است، تمرکز روی افکاری مانند «وقتی به هدف برسم یا به سطحی از موفقیت برسم خوشحالتر خواهم بود» نیز میتواند به عنوان یک حواسپرتی از خوبی لحظه حال عمل کند. مراجعینی که عمداً آگاهی خود را از سطح حواسپرتی افزایش میدهند، شروع به تجربه آرامش بیشتر و حس هدف و تحقق میکنند زیرا توجه خود را به زندگی در لحظه حال معطوف میکنند.
شناسایی این الگوهای رفتاری رایج ممکن است به شما کمک کند اولین قدم را در تشخیص اینکه چرا ممکن است اغلب از خود یا زندگیتان راضی نباشید، بردارید. از طریق آموزش یا درمان میتوانید عمداً یاد بگیرید که این رفتارهای خاص را جایگزین کنید و الگوهای فکری را معکوس کنید.
✍️ نیرو فلیسیانو
منبع: Psychologytoday.com