تاریخ انتشار : ۲۲:۵۸ ۱۴۰۱/۰۹/۲۴
دسته : آموزش
یاد بگیرید که "ممم"، "آآآ" و سایر کلمات پرکننده را کنار بگذارید.
مشتریای که من اغلب با او کار می کنم سخنران بسیار قوی ای است - او مطمئن، قدرتمند و از پیام خود بسیار آگاه است. با این حال، حتی با آن همه توانایی، او یک اشتباه را به طور مداوم مرتکب می شود و بیشتر از آن بی خبر است.
او تقریباً هر جمله را با کلمه "پس" شروع می کند.
"بنابراین، من فکر کردم که ما با…"
"بنابراین، من می خواهم تشکر کنم ..."
"بنابراین، پاسخ من به آن این است..."
"بنابراین" "کلمهی عصا" ی اوست، اصطلاحی که ما تستمسترزها بسیار با آن آشنا هستیم. در هر جلسه، شمارندهی میان کلمات وظیفهی شناسایی و ارائهی گزارش در مورد «کلمات بیش از حد استفاده شده یا صداهای پرکننده که توسط هر کسی که در طول جلسه صحبت میکند به عنوان عصا استفاده میشود» را دارد.
اینها شامل کلماتی مانند «و»، «خوب»، «اما»، «پس» و «میدانی» و همچنین صداهایی مانند «آه»، «ام» و «ار» هستند. گاهی اوقات آنها شامل کلماتی مانند "به معنای واقعی کلمه"، "در واقع" و "اصولا" هستند. کلمات عصا به هر شکلی که باشند، معمولاً دو ویژگی دارند: 1) استفاده بیش از حد، و 2) بی معنی.
کلمات عصا هرگز ضروری نیستند و حتی ممکن است مانع بیان نظر شما شوند.
چرا از کلمات عصا استفاده می کنیم؟
نظریهها در مورد اینکه چرا مردم از کلمات عصا استفاده میکنند فراوان است. در مقالهای برای آتلانتیک، جن دال پیشنهاد کرد که از آنها استفاده کنیم تا «به ما زمان بدهیم تا فکر کنیم، معنای خود را برجسته کنیم (حتی زمانی که به اشتباه این کار را انجام میدهیم)، یا فقط به این دلیل که اینها کلماتی هستند که به نوعی در مغز ما جا خوش کردهاند و بر سر زبان ما میآیند.»
نوح زندان در مقالهای که به طور گسترده به اشتراک گذاشته شده است در هاروارد بیزینس ریویو پیشنهاد میکند که کلمات پرکننده زمانی به کار میآیند که یک گوینده «عصبی یا حواسپرت است، و یا آنچه را که میخواهد بگوید فراموش کرده است… اینها ممکن است به ما یک لحظه فرصت دهند تا افکارمان را قبل از اینکه روی آن فشار بیاوریم جمعآوری کنیم..»
من شخصاً معتقدم کلماتی مانند "اوم" و "آه" زمانی پدیدار می شوند که مغز ما یک خلاء یا یک لحظه نامشخص در ارائه ما را پیش بینی می کند و اساساً مضطرب میشود و به سرعت این فضای خالی را با صدایی بیمعنی مسدود میکند.
برای شروع یک سخنرانی با یک کلمهی اول قوی، اعتماد به نفس زیادی لازم است، بنابراین سخنرانان گاهی اوقات با "پس" یا "بسیار خوب" به عنوان روشی برای ورود به گفتار شروع می کنند، که ممکن است کمتر ترسناک به نظر برسد.
در هر دو مورد - و صرف نظر از علت - "این شیوهی حل مشکل" غیرقابل قبول است. هر بخشی از سخنرانی شما که از نظر شما پشتیبانی نمیکند، آن را تضعیف میکند، حتی اگر به صورت بخشهای جزئی باشد. و شما همیشه می خواهید سخنانتان معنادار باشد، نه بیمعنا.
چگونه بر استفاده از کلمات عصا غلبه کنیم
اگر شمارندهی میان کلمات دستی ندارید، اکنون بسیاری از برنامههای دیجیتال وجود دارند که به شما کمک میکنند کلمات پرکنندهی خود را کشف کنید و بشمارید (برنامه LikeSo یک مثال است). اما شاید دانستن و شمردن عصاهای خود کافی نباشد. برای بسیاری، استفاده از کلمات پرکننده آنقدر معمول و انعکاسی است که اگر از آنها بخواهیم از گفتن "آه" یا "اوم" با شمارش آنها خودداری کنند، مانند این است که از کسی بخواهیم با شمردن عطسه هایش عطسه خود را کنترل کند.
ترفند کنترل این عادت، جایگزین کردن رفتار دیگری به جای آن، یا حداقل اتخاذ تاکتیک هایی است که فراوانی آن را کاهش میدهد. در تجربه من، این چهار استراتژی می تواند کمک کند.
اکثر متخصصان سخنرانی عمومی موافقند که بهترین جایگزین برای یک کلمه عصا، مکث عمدی است. در حالی که کلمات پرکننده باعث حواس پرتی میشوند، مکث ها مزایای متعددی دارند: آنها تعلیق ایجاد می کنند، سرعت سخنرانان که با سرعت صحبت میکنند را کاهش میدهند، اعتماد به نفس را نشان میدهند، توجه مخاطب را به خود جلب میکنند و به سخنرانان زمان لازم را برای برقراری ارتباط با دقت میدهند.
با دانستن این مزایا، سخنرانان باید عمداً هنگامی که احساس می کنند یک کلمهی پرکننده در راه است، مکث کنند. ممکن است در ابتدا احساس ناخوشایندی داشته باشید، اما با تمرین، به زودی به جای استفاده از کلمات عصا، مکث خواهید کرد، و هیچ مجازاتی برای مکث وجود ندارد. تماشاگران به ندرت می گویند: "این ارائهی خوبی بود، اما او بیش از حد مکث کرد." مانند سال دوم دبیرستان، مکث ها آنقدر بدون حادثه هستند که به سرعت فراموش می شوند.
سخنرانان اغلب از کلمات پرکننده استفاده میکنند زیرا دهان آنها از ذهن آنها پیشی میگیرد. قبل از اینکه مغز فرصتی برای سازماندهی اطلاعات به نکات مختلف داشته باشد، کلمات به طور نامنظم و بی معنی بیرون میآیند. اما وقتی سخنرانان کند میشوند، زمان بیشتری برای برنامهریزی عبارات دقیقی که میخواهند استفاده کنند دارند و برای اتصال افکار تصادفی و از پیش پخته شده نیازی به پرکننده های بی معنی نخواهند داشت.
اگر به طور طبیعی در کاهش سرعت مشکل دارید، مکث های عمدی بیشتری را وارد کنید و صدای خود را افزایش دهید. هر دو اقداماتی برای خنثی کردن سریع صحبت کردن هستند. به عنوان یک سخنران که به طور طبیعی سریع صحبت میکند، بیفایده است که به خود بگویم، آهسته تر حرف بزن! اما افزایش صدای من و اضافه کردن مکثهای بیشتر بسیار کاربردیتر و موثرتر است.
هنگامی که سخنرانان تصور واضحی از آنچه میخواهند بیان کنند ندارند، تمایل به حاشیه رفتن دارند. سپس کلمات پرکننده تولید میشوند تا این جملات و ایدههای گیجکننده را به هم متصل کنند ("و، اوم... بنابراین..."). اما اگر سخنرانان نکات خود را از قبل آماده کنند و آنها را به خوبی بشناسند، میتوانند آنها را به طور موثر شروع کنند و پس از ارائهای موفقیت آمیز آنها را به پایان برسانند. این مساله نیاز به حاشیه رفتن و استفاده از پر کنندههای غیر ضروری را کمتر میکند. به هر حال، اگر قبل از اینکه بدانید چه میخواهید بگویید، شروع به صحبت کنید، مطمئناً چیزی بیهوده خواهید گفت.
وقتی عصبی و مضطرب هستید، گفتن هر چیزی – حتی یک کلمهی پر کننده– ممکن است راحت تر از چیزی نگفتن به نظر برسد. تمرین با آشنا کردن بیشتر سخنران با مطالب، این اضطراب را کاهش میدهد. یک سخنران راحت و با اعتماد به نفس کنترل بیشتری دارد و او را قادر میسازد مکث ها را بپذیرد و ماهرانه از "ام" و "آه" اجتناب کند. تمرین ممکن است همیشه عالی نباشد، اما می تواند به شما اعتماد به نفس لازم را بدهد تا تصمیمات خوبی در هنگام سخنرانی عمومی بگیرید.
کلمات پر کننده نشان دهنده تجربه یا توانایی شما نیستند. برخی از مدیران همیشه از کلمات عصا استفاده میکنند، در حالی که برخی از کارآموزان هرگز این کار را نمیکنند. اما اگر بدانید کلمات مشکلتان چیست و یاد بگیرید که آنها را کنترل کنید، سخنران واضحتر و کارآمدتری خواهید بود، و این همیشه هدفی است که ارزش تلاش را دارد.