Loading...
  1. خانه
  2. مطالب و اطلاعیه ها
  3. آموزش
  4. رمان‌ها و رشد مهارت‌های عاطفی و شناختی

  تاریخ انتشار : ۰۶:۵۶ ۱۴۰۴/۰۲/۰۹

  دسته : آموزش

رمان‌ها و رشد مهارت‌های عاطفی و شناختی


به عنوان یک روانشناس که به مطالعه توسعه شخصیت می‌پردازد، یکی از بزرگترین بینش‌های مایا دجیکیچ درباره معنای انسان بودن این است: حالت مطلوب ما، حالت رشد مداوم است. شاید بر اساس طرحی هوشمندانه، زندگی اصرار دارد ما را با جشنی از فرصت‌های (شیرین و تلخ) برای تحریک رشد پذیرایی کند. ما از طریق تجربیات، ارتباطات و اشتیاق‌هایمان احساس دگرگونی می‌کنیم.

سپس، ادبیات وجود دارد.

مکانیسم قدرت‌های دگرگون‌کننده داستان

مسیر از صفحه کاغذ به قلب چندان سرراست نیست. اینطور نیست که تا زمانی که به کلمه پایانی یک کتاب می‌رسیم، به نسخه‌های مهربان‌تر و عاقل‌تر خودمان تبدیل شویم. ماتسوئو باشو، استاد هایکوی ژاپنی، درباره وجود زودگذر ما نوشت: «خودِ سفر، خانه من است.» به نظر می‌رسد که خودِ سفر نیز جایی است که جادوی داستان‌سرایی در آن ساکن است.

آیا این دلیلی نیست که ما به راحتی دست غریبه‌ها را می‌گیریم و تسلیم حکم سرنوشت‌های خیالی آن‌ها می‌شویم؟

آیا این دلیلی نیست که ما متعهد می‌شویم قهرمانان خود را در سراسر قاره‌ها و قرن‌ها دنبال کنیم، با آن‌ها سقوط کنیم و پیروز شویم، با آن‌ها عشق بورزیم، غمگین شویم و یاد بگیریم؟

وقتی دست آن‌ها را رها می‌کنیم، دو چیز قطعی است: ما دیگر غریبه نیستیم. چیزی درون ما به هم خورده است. این می‌تواند فقط یک لرزش باشد، مانند پاشیدن دانه‌های برف رقصان در یک گوی برفی. همچنین می‌تواند یک کولاک باشد. این تکان، هر شکلی که داشته باشد، جزء لاینفک قدرت‌های دگرگون‌کننده داستان است.

دجیکیچ توضیح می‌دهد: «پیش از تغییر، اغلب بی‌نظمی یا دوره‌ای از بی‌ثباتی ناشی از رویدادهای زندگی وجود دارد. داستان خوب این بی‌ثباتی را در یک محیط امن و کنترل‌شده ایجاد می‌کند. اگر برای رشد آماده باشیم، این یک راه هموارتر به سوی دگرگونی فراهم می‌کند.»

این ملایمت تا حدی به دلیل سبک ادبی داستان به عنوان یک شکل هنری است. دجیکیچ که در حال بررسی روانشناسی داستان در دانشگاه تورنتو است، می‌گوید: «داستان یک عکس نیست. بلکه، تقطیر استعاری رفتار انسان است.» یک اثر داستانی برای هدایت ما به دنیاهای جدید به ارتباطات غیرمستقیم متکی است. دجیکیچ می‌گوید: «اما به ما نمی‌گوید کجا و چگونه فرود بیاییم، زیرا فقط شما می‌دانید کجا باید رشد کنید.» اگر نویسنده سرنوشت قهرمانان و شرورهای خود را تعیین می‌کند، ما به عنوان خواننده، حرف آخر را در مورد نحوه طنین‌انداز شدن داستان بین خطوط زندگی خودمان می‌زنیم.

به گفته دجیکیچ، مکانیسم پشت پتانسیل دگرگون‌کننده داستان شامل یک فرآیند دو مرحله‌ای است: خروج و شبیه‌سازی.

«وقتی داستان می‌خوانیم، از ما خواسته می‌شود که به طور موقت از هویت خود خارج شویم و به طور ذهنی وارد هویت‌های مختلف شویم. اغلب، داستان‌هایی که درباره خودمان می‌گوییم، می‌توانند مانع رشد ما شوند. خروج از داستان‌هایمان به ما این امکان را می‌دهد که وارد حالتی شویم که اغلب در کودکان می‌بینیم، وقتی به آنها می‌گوییم “تو می‌توانی هر چیزی باشی!” به عنوان بزرگسال، روایات خودمان سفت‌تر می‌شوند. دعوت به کنار گذاشتن هویت‌هایمان و ورود به فضایی که می‌توانیم روش‌های مختلف بودن را شبیه‌سازی کنیم، می‌تواند دگرگون‌کننده باشد. سپس، با کاوش در ذهن‌های دیگر، به ما این فرصت داده می‌شود که تجربه احساسات، افکار و رفتارهای مختلفی را که در غیر این صورت زندگی می‌کنیم، تمرین کنیم. وقتی متوجه می‌شوید که پس از اتمام خواندن یک کتاب، دوباره با داستان و شخصیت‌ها درگیر می‌شوید، آنجاست که رشد اتفاق می‌افتد.»

در اینجا پنج مسیر بالقوه برای خودسازی از طریق داستان از دیدگاه دکتر دجیکیچ وجود دارد:

1. همدلی

همدلی یک سازه چندبعدی است که شامل توانایی استنباط حالات ذهنی دیگران و تجربه احساساتی است که دیگران احساس می‌کنند. وقتی داستان می‌خوانیم، در حال تمرین خواندن ذهن‌های دیگر هستیم. این فرآیند شبیه‌سازی که در آن خوانندگان سعی می‌کنند انگیزه‌ها، افکار و احساسات شخصیت‌ها را درک کنند، می‌تواند همدلی شناختی را بهبود بخشد. همدلی شناختی به عنوان جنبه‌ای کلیدی از هوش هیجانی، توانایی درک این است که دیگران به چه فکر می‌کنند و چه احساسی دارند. همدلی شناختی را می‌توان در طول زندگی خود توسعه داد و خواندن داستان یکی از راه‌های انجام این کار است.

2. مهارت‌های اجتماعی

مهارت‌های اجتماعی شامل تمایل به انجام کاری با دانش خود در مورد اینکه دیگران به چه فکر می‌کنند و چه احساسی دارند برای بهبود تعاملات اجتماعی است. به عنوان مثال، اگر به عنوان میزبان متوجه تنش بین مهمانان شویم، می‌توانیم برای بهبود ارتباط آن‌ها مداخله کنیم. بر اساس درک خود از حالات ذهنی دیگران، می‌توانیم بفهمیم که چگونه با دیگران باشیم تا تعاملات ما معتبرتر و اصیل‌تر شوند. بنابراین، همدلی شناختی شرط لازم اما ناکافی برای مهارت‌های اجتماعی خوب است. ما هنوز باید آن را عملی کنیم. کیت اوتلی، رمان‌نویس و روانشناس، نوشته است: «اگر داستان شبیه‌سازی از دنیای اجتماعی است، می‌توان با درگیر شدن با داستان‌های بیشتر، در آن دنیا ماهرتر شد.»

3. یادگیری درباره خودمان

آیا تضاد شگفت‌انگیزترین راه برای یادگیری نیست؟ ما اغلب تمایلات و الگوهای خود را درک نمی‌کنیم تا اینکه آن‌ها را در مقابل زندگی‌ها و تجربیات دیگر مقایسه کنیم. داستان این فرصت را فراهم می‌کند و در نتیجه به ما کمک می‌کند تا درباره ویژگی‌های خاص خود بیشتر بدانیم. وقتی داستان‌ها ما را به دنیاهای مختلف منتقل می‌کنند، نه تنها با انبوهی از راه‌های زندگی و بودن آشنا می‌شویم، بلکه ممکن است تشخیص دهیم که چقدر به هویت خود وابسته هستیم. علاوه بر این، خواندن درباره دیگران می‌تواند ما را با انسانیت مشترکمان روبرو کند، زیرا متوجه می‌شویم که علی‌رغم تفاوت‌های گسترده ما، انسان‌ها در همه جا نگران چیزهای مشابه هستند.

4. شخصیت

شخصیت به هر روش پایداری اشاره دارد که ما با جهان تعامل می‌کنیم. با این حال، شخصیت همیشه ثابت و از پیش تعیین‌شده نیست. در عوض، اغلب توسط داستان‌هایی که درباره خودمان می‌گوییم تقویت می‌شود که می‌تواند ما را محدود کند. داستان می‌تواند به ما کمک کند تا به طور ذهنی از این روایات خود خارج شویم و تمرین کنیم که در حالتی باشیم که محدود به تعمیم‌های گسترده درباره خودمان نیستیم. خواندن به ما ظرافت و پیچیدگی را نه تنها در مورد جهان، بلکه در مورد شخصیت‌هایی که در جهان زندگی می‌کنند، می‌آموزد. در نتیجه، ممکن است در نحوه دیدن خود سیال‌تر شویم. به عنوان مثال، در تحقیقات خود، دریافتیم که پس از خواندن داستان، افراد در مقایسه با گزارش‌های اولیه خود، به ایده‌های نسبتاً متفاوتی در مورد شخصیت خود رسیدند. تقریباً انگار خواندن درباره شخصیت‌های دیگر محدودیت‌های داستان‌های آن‌ها را در مورد ویژگی‌های خود کم کرده و اجازه نوسانات بیشتری را در آنچه فکر می‌کردند می‌توانند باشند، داده است.

5. مهارت‌های شناختی

به عنوان یک ویژگی از پردازش اطلاعات، «نتیجه‌گیری شناختی» به حالتی اشاره دارد که در آن فرد در مورد چیزی تصمیم گرفته است، ابهام از بین رفته است و آن‌ها بر اساس درک خود از موقعیت به یک نتیجه رسیده‌اند. افراد در نیاز خود به دستیابی به یک پاسخ، هر پاسخی، برای پایان دادن به پردازش بیشتر اطلاعات متفاوت هستند. نیاز زیاد به نتیجه‌گیری شناختی می‌تواند تأثیر منفی بر راهبردهای مختلف پردازش اطلاعات، از جمله خلاقیت داشته باشد. یافته‌های ما نشان می‌دهد که خواندن داستان می‌تواند نیاز به نتیجه‌گیری شناختی را کاهش دهد و به باز نگه داشتن ذهن کمک کند. به نوبه خود، یک ذهن باز می‌تواند تفکر و خلاقیت را بهبود بخشد، زیرا به جلوگیری از نتیجه‌گیری شدن شناختی زودرس کمک می‌کند.

کتاب‌ها به همان اندازه پاداش ارائه می‌دهند که دلایلی برای خواندن آن‌ها وجود دارد. دانستن اینکه صفحاتی که ورق می‌زنیم می‌توانند یک کلاس استادانه در تجربه انسانی را آشکار کنند که می‌تواند زندگی ما را متحول کند، هم دلگرم‌کننده و هم برانگیزاننده است. درست مانند خود داستان‌های قابل توجه.

 

مطالب تصادفی

چگونه مدرسه ما را آماده می‌کند که در دنیای واقعی موفق نشویم!

چگونه مدرسه ما را آماده می‌کند که در دنیای واقعی موفق نشویم!

«من هرگز نگذاشتم مدرسه در آموزشم اختلال ایجاد کند.»  — مارک تواین  سیستم آموزش آمریکای امروز، یادگیری را در بر نمی‌گیرد و ...

سبک «جدایی» شما در روابط چیست؟ 

سبک «جدایی» شما در روابط چیست؟ 

خروج ناگهانی یا خداحافظی صلح‌آمیز؟ در اینجا نکاتی است که باید در مورد «سبک جدایی» خود بدانید.  «نکات کلیدی» - نحوه پایان ...

دو طرف سخنرانی فی‌البداهه 

دو طرف سخنرانی فی‌البداهه 

هم سخنرانان و هم مسئولین سخنرانی فی‌البداهه از این تمرین باشگاهی سود می برند. نویسنده: گرگ لوییس، تست مسترز برجسته  ...

اهمیت پرورش تفکر انتقادی در قرن ۲۱

اهمیت پرورش تفکر انتقادی در قرن ۲۱

نویسنده: تحقیق و توسعه‌ی پارس‌مسترز ایران در دنیای پیچیده و پویای قرن ۲۱، پرورش تفکر انتقادی بیش از هر زمان دیگری ...

ما در اسرع وقت پاسخگوی شما خواهیم بود!
ساعات 9 الی 20