تاریخ انتشار : ۱۱:۳۴ ۱۴۰۳/۱۲/۲۵
دسته : آموزش
اگرچه این روش به ظاهر مضحک است، بسیاری از کتابها و سخنرانان انگیزشی بهطور ضمنی بیان میکنند که با پیروی از راهنماییهای نویسنده، بهطور آنی دارای انگیزه خواهید شد. نویسندگان این کتابها ادعا میکنند که روشهایشان اثباتشده است: وقتی کسی بهطور صریح از فرمول آنها پیروی کند، انگیزه شدید و موفقیت فوری به دست خواهد آورد... که به ثروت عظیم منجر میشود.
این ادعاهای مشکوک معمولاً با توصیف دستاوردهای شخصی از یک فرد بسیار کاریزماتیک و آگاه که در یک زمینه موفق شده، توجیه میشوند و باور دارند که تجربهشان برای انگیزهدار کردن مردم در رشتهها و شرایط زندگی مختلف کافی است.
با بررسی دقیق این ادعاها، معمولاً متوجه میشویم که دانش کمی درباره علم انگیزه موجود است و هیچ شواهد قابل تکرار برای پشتیبانی از پیشنهادات نویسنده وجود ندارد. بیشتر «رازها» حول محور صحبت کردن، فکر کردن و عمل کردن مانند نویسنده میچرخند: «همانطور که من عمل میکنم، شما نیز موفق خواهید شد» بهطور کلی شعار و حکمت انگیزشی آنها است.
متأسفانه، این نویسندگان نمیدانند که انگیزه نمیتواند بهطور دستوری صادر شود، چه با استفاده از چوب جادو و چه صرفاً با کلمات در یک کتاب یا سخنرانی.
هیچ راهحل یکسانی وجود ندارد.
«کارشناس» با این فرض عمل میکند که یک راهبرد برای شما کار میکند زیرا برای او کار کرده است. بسیاری از پیشبینیکنندگان انگیزشی در حرفه خود بسیار موفق هستند اما بهطور عمده به رویکردهای خصوصی و غیرقابل آزمایش تکیه میکنند که ممکن است لزوماً برای دیگران در شرایط مشابه کارساز نباشند. مگر اینکه رویکرد تحت آزمایشهای علمی دقیق با شرایط کنترلشده قرار گیرد، هیچ راه دقیقی برای اثبات برتری یا حتی کارایی روشهای آنها وجود ندارد. اگر هر نویسنده یا سخنرانی ادعا کند که روشهایشان «اثباتشده» است، بهتر است از آنها دوری کنید.
«حکمت» سخنرانان انگیزشی قابل رد کردن نیست.
هیچ محقق معتبری از این ایده دفاع نمیکند که یک مفهوم، نظریه، و .... بهعنوان اثبات مطلق در نظر گرفته شود زیرا شواهد متضاد میتواند هر نظریهای را باطل کند. نه محبوبیت ایدهها و نه منبع آن، شایستگی را تعیین نمیکند. اگر از تاریخ و علم دبیرستان به یاد بیاورید، قرنها مردم معتقد بودند که زمین مسطح است و بردهداری راه مناسبی برای تأمین نیروی کار در تجارت استعماری در حال رشد بود.
در قرن نوزدهم، بیماریهای پزشکی بهطور نادرستی با بررسی شکل جمجمه بیمار تشخیص داده میشد.
این نظریهها و راهبردهای غالب آن زمان زمانی رد شدند که شواهد جدیدی کشف شد. به طرز عجیبی، وقتی که «فرمول اثباتشده» یک سخنران انگیزشی کار نمیکند، معمولاً تقصیر به گردن کاربر انداخته میشود که چرا از فرمول تجویزی پیروی نکرده یا بهخاطر اینکه «غیرمؤمن» است، مورد سرزنش قرار میگیرد.
انگیزه در حال تغییر است.
سوم، همانطور که خوانندگان کتاب آیندهام «انگیزه خود را هک کنید» خواهند آموخت، تشخیص و غلبه بر چالشهای انگیزشی نمیتواند از طریق تعمیمها انجام شود. انگیزه بهطور مداوم بر اساس وظیفه، باورهای شخص و شرایط محل تغییر میکند. فراتر از آن، انگیزه به سرعت بهدلیل پیشرفت یا شکست وظیفه تغییر میکند. به عبارت دیگر، راهحلهای انگیزشی بر اساس فرد و مشکل تغییر میکنند.
متأسفانه، بسیاری از رهبران بیش از حد مشتاق و ناآگاه در کلاسها، خانهها و محلهای کار، از روشهایی استفاده میکنند که طراحی شدهاند تا به همان اهدافی که کارشناسان انگیزشی ناآگاه تبلیغ میکنند، دست یابند. اغلب با تکیه بر اقتدارخود، این رهبران نیکاندیش خود را «مربی» میدانند. آنها به نقصهای انگیزشی اشاره میکنند، حمایت و تشویق ارائه میدهند و رفتارهای ایدهآلگرایانهای را توصیف میکنند که بهطور ضمنی بیان میکند که بهراحتی هر کسی میتواند بهطور جادویی عملکرد خود را تغییر دهد.
بسیاری از مردم به این رویکردهای قانعکننده تن میدهند زیرا نویسنده/سخنران احساس خوبی را به آنها منتقل میکند و یک راهحل ساده ارائه میدهد. رویکرد آنها خیلی با چوب جادوی من در ارائهها تفاوتی ندارد و یک خطای بزرگ در رهبری است.
دستور دادن به انگیزه یکی از هفت اشتباه بزرگ رهبران در تلاش برای انگیزهدار کردن نیروی کار است. انگیزه شخصی نمیتواند توسط دیگران تحمیل شود، مگر اینکه فردی که سعی در انگیزهدار کردن شما دارد، تجربهها، باورها و فرصتهای منحصر به فرد مشابهی با شما داشته باشد—چیزی که به لحاظ منطقی و علمی غیرممکن است.
علاوه بر این، افرادی که از یک فرمول تجویزی پیروی میکنند، قدرت انگیزه و تفکر مستقل خود را از دست میدهند. این نوع راهبردها از نظر ظاهری درست به نظر میرسند اما اغلب به دلسردی افراد منجر میشوند زیرا نتایج وعده داده شده معمولاً دنبال نمیشوند و این منجر به ناامیدی و دیدگاههای منفی نسبت به خود میشود، احساساتی که معمولاً وابستگی بیشتری به «کارشناس» را ترویج میکنند تا احساس بهتری داشته باشند.
با وجود محدودیتهای رویکرد جهانی برای انگیزهدار کردن دیگران، افراد میتوانند با مشاهده و مدلسازی رفتار رهبران ماهر، موفقیت حرفهای خود را افزایش دهند. اول، شما باید درک کنید که رفتارهایی که در یک محیط کاری بهعنوان مناسب و مطلوب ارزیابی میشوند، ممکن است بهطور جهانی کاربردی نباشند. بنابراین، باید مطمئن شوید که رفتارهای مناسب سازمانی را مدلسازی میکنید.
دوم، صرفنظر از فرهنگ شرکتی، موفقیت فردی نیازمند تمایل به پذیرش انتقادات سازنده است. بازخورد را نه بهعنوان نشانهای از ضعف یا ارزیابی قضاوتی، بلکه بهعنوان فرصتی برای یادگیری و تسریع رشد شخصی در نظر بگیرید.
تقویت آیندهتان در یک سازمان نیاز به کار و تلاش دارد. بخشی از چالش این است که اجازه ندهید خودتان به دام الگوهای رفتاری راحت و عادی بیفتید. این به معنای مقاومت در برابر تمایل به دفاع از خود هنگامی که کسی بازخورد صادقانهای ارائه میدهد، است.
در نهایت، اگر شما مربی هستید، مطمئن شوید که پیام شما به اعضا و همکاران واضح و مشخص است و دقت کنید که از تفسیر معانی پنهان پرهیز کنید. فرد باید پیام شما را مرتبط درک کند و شما، بهعنوان رهبر، باید منبعی قابل اعتماد و معتبر تلقی شوید؛ در غیر این صورت احتمال جدی گرفتن یا حتی پذیرش موقتی پیشنهادات شما بسیار محدود خواهد بود.
منبع: www.psychologytoday.com