تاریخ انتشار : ۲۲:۲۲ ۱۴۰۳/۱۲/۰۳
دسته : آموزش
۷ راهی که رهبران میتوانند اطمینان حاصل کنند که افراد احساس تعلق میکنند.
احساس تعلق مثبت به جریانی منجر میشود: کاهش ناپایداری، افزایش مشارکت و بهبود عملکرد.
اگر میخواهید یک باشگاه توست مسترز یا یک تیم کاری موفق داشته باشید، ضروری است که حس تعلق قوی را پرورش دهید. تصور کنید که به یک جلسه باشگاه میروید و رئیس به گرمی از شما استقبال میکند، نحوه کار را توضیح میدهد و زمان میگذارد تا شما را به دیگران معرفی کند. تصور کنید که وارد یک شغل جدید میشوید و مدیر شما به شما علاقهمند است، نهار تیمی به افتخار شما برگزار میکند تا با همه آشنا شوید و بهطور واقعی از نظرات شما قدردانی میکند.
در مقابل، آیا میتوانید تصور کنید که به جایی برگردید، یا حتی به باشگاهی بپیوندید که شما را به خوبی خوشامد نگفتهاند؟ آیا در محیط کاری که در آن پذیرفته نشدهاید و قدردانی نمیشوید، فراتر از حد انتظار عمل میکنید یا میمانید؟
بیایید ببینیم چرا تعلق اینقدر مهم است و ۷ راه برای پرورش آن چیست.
برای بیش از ۲۰ سال، من به شرکتها کمک کردهام تا تیمهای با عملکرد بالا ایجاد کنند و یاد گرفتهام که یکی از مهمترین وظایف رهبران این است که اطمینان حاصل کنند اعضای تیم حس تعلق دارند. انسانها به طور ذاتی نیاز به تعلق دارند.
کار میتواند این نیاز به تعلق را برآورده کند. همچنین توست مسترز نیز همینطور. زمانی که افراد احساس تعلق میکنند، بیشتر درگیر هستند، تلاش بیشتری میکنند و مدت بیشتری میمانند. داشتن حس تعلق بهطور مستقیم بر رشد و موفقیت هم کسبوکارها و هم باشگاههای توست مسترز تأثیر میگذارد.
کمک به افراد برای احساس تعلق کار پیچیده یا زمانبر نیست، فقط نیاز به نیت و اراده دارد. به عنوان یک رهبر، شما جو را تعیین میکنید و به گونهای به افراد حس خوشایند میدهید که بخواهند بخشی از چیزی باشند و به اعضای متعهدی تبدیل شوند که فراتر از حد انتظار عمل میکنند.
ما در دنیای غنی و متنوعی زندگی میکنیم. پذیرش تنوع نه تنها برای اطمینان از عدالت و انصاف حیاتی است، بلکه به سازمانها ایدهها، نتایج و راه حلهای گستردهتری میدهد. اگر به طور مداوم افرادی با ویژگیهای مشابه را استخدام کنید، تنوع را از دست میدهید و «تفکر گروهی» را پرورش میدهید که در آن افراد به توافق نظر میرسند و نظرات خود را بیان نمیکنند و این امر خلاقیت و نوآوری را مختل میکند.
همه از تعامل با افرادی از پسزمینهها، فرهنگها، ایمانها و سنین مختلف و با تجربیات زندگی منحصر به فرد بهرهمند میشوند. داشتن یک تیم متنوع، بینشها و تجربیات منحصر به فردی را به یک پروژه یا تیم میآورد و اغلب به راه حلهایی منتهی میشود که توسط یک گروه همگن در نظر گرفته نشده است.
به عنوان یک رهبر، شما میتوانید از تنوع حمایت کنید و به طور مداوم فواید شنیدن دیدگاههای مختلف را تکرار کنید. افراد را تشویق کنید تا خودشان را نشان دهند و داستانهای خود را به اشتراک بگذارند.
پرورش زمینههای مشترک به معنای این نیست که افراد را مجبور به یکسان شدن کنید. بلکه به معنای پذیرش تفاوتهای منحصر به فرد آنها و یافتن زمینهای مشترک برای ایجاد ارتباط و درک است.
زمینههای مشترک میتواند در علایق، سرگرمیها، سلیقهها، نقاط قوت و سبکهای ارتباطی مشترک باشد. رهبران میتوانند بهطور فعال این علایق و ویژگیها را با شروع جلسات با یک سؤال روز، دعوت به اشتراکگذاری چیزهایی مانند سنتهای خانوادگی مورد علاقه، محل زندگی یا علایق شخصی، کشف کنند. هرچقدر اشتراکات شما با یک فرد بیشتر باشد، حتی اگر در ابتدا بهخاطر تصورات یا تعصبات ناخودآگاه به او علاقهمند نبودهاید، بهتر میتوانید با هم کار کنید.
در نیوزیلند، "tikanga Māori" مجموعهای از اصول است که رفتار مناسب و رویههای عرفی را تعیین میکند. به طور سنتی، جلسات، قبل از اینکه به هدف جلسه پرداخته شود با معرفی اجداد هر فرد و ارتباطات آنها با مناطق خود و منطقهای که در آن حضور دارند آغاز میشود. این به معنای احترام به آن افراد و مکانها و ایجاد ارتباطات بالقوه با دیگران است. این روش صرف زمان برای ایجاد زمینههای مشترک قبل از شروع به کار، توسط بسیاری از فرهنگها به اشتراک گذاشته میشود که موفقیت مقدمه اغلب موفقیت کل جلسه را تعیین میکند.
بیشتر ما این تجربه را داشتهایم. روز اول در یک مدرسه جدید، احساس ناراحتی، ندانستن اینکه چه کار کنیم یا کجا برویم و دیدن گروههایی از افراد که با هم صحبت میکنند و میخندند. بهویژه برای افراد درونگرا، این میتواند دلهرهآور باشد. این احساس مشابه میتواند وقتی کسی به یک محل کار جدید یا یک باشگاه جدید میپیوندد، رخ دهد. تقریباً همه ترسهای طبیعی (اغلب ناخودآگاه) دارند، مانند «آیا من پذیرفته میشوم؟» یا «آیا آنها مرا قبول میکنند؟»
در حالی که دوستیهای نزدیک میتواند خوب باشد، کلیشههای موجود باعث میشود تا افراد جدید احساس نکنند که پذیرقته شدهاند. اگر افراد به گونهای رفتار میکنند که دیگران را از خود دور میکند، آنها را به چالش بکشید؛ مثلاً اگر برخی افراد را از ایمیلهای گروهی حذف کنند یا فقط به برخی افراد کمک کنند. برای آشنا کردن یک عضو جدید تیم (یا یک عضو جدید باشگاه) با شرایط آن ، بهطور عمدی آنها را با یک دوست یا مربی شریک کنید که میتواند توضیح دهد که چگونه کارها پیش میرود و اطمینان حاصل کند که آنها شروع خوبی دارند و از دایره خارج نمیشوند.
اولین برداشتها مهم هستند. در جلسات باشگاه خود، یک خوشآمدگوی تعیینشده داشته باشید که به افراد هنگام ورود خوشامد بگوید و اطمینان حاصل کند که، شاید با معرفی آنها و نشاندن آنها با دیگران، مهمانان احساس راحتی داشته باشند.
ممکن است محبت به معنای معمول در محیطهای کاری جایی نداشته باشد، اما تیمهایی که محبت همکارانه—نوعی محبت غیررمانتیک که بر اساس گرما و ارتباط است—را نشان میدهند، نتایج به مراتب بهتری، رضایت بالاتر کارکنان و همکاری بهتری دارند. یونانیها این نوع محبت را "philia" نامیدند که به معنای «محبت برادرانه و محبتآمیز» است.
مطالعات نشان میدهد که سه نگرش کاری که تیمهای با عملکرد بالا را ایجاد میکند، شادی، علاقه و محبت است. رهبرانی که این نتایج را پرورش میدهند، به افراد کمک میکنند تا به یکدیگر، کار خود و سازمان خود متصل شوند. شما میتوانید philia را با بیان اینکه چقدر افراد را ارزشمند میدانید و تشویق آنها به ارتباط در سطح شخصی به جای تمرکز فقط بر کار، تشویق کنید. بهعنوان مثال، لحظات سرگرمکننده و غیررسمی را به جلسات اضافه کنید، مانند یک شوخی روز. خنده یک نیروی ارتباطی است. تیمها را تشویق کنید تا در زمان استراحت یک آزمون روزانه را با هم انجام دهند. کارکنان را تشویق کنید تا موفقیتهای یکدیگر را جشن بگیرند. تولدها و دیگر نقاط عطف را با هم جشن بگیرید.
صرف زمان برای پرورش تیمی که نه تنها بر اهداف نهایی تمرکز دارد، بلکه اطمینان حاصل میکند که افراد، بهویژه در شرایط بسیار چالشبرانگیز، مانند مشاغل پر چالش و ورزشهای حرفهای، احساس تعلق، هدف و شادی دارند بسیار مهم است. این تیمها قدرت و انضباط دارند، تصمیمات سختی میگیرند و بر نتایج قابل لمس مهم تمرکز میکنند؛ آنها همچنین به شدت به یکدیگر اهمیت میدهند و از یکدیگر حمایت میکنند.
قانون طلایی به ما میآموزد که «با دیگران همانگونه رفتار کنید که میخواهید با شما رفتار شود»، که هدفی شایسته و ارزشمند است. اما بهتر از آن، قانون پلاتینیوم است: «با دیگران همانگونه رفتار کنید که آنها میخواهند با آنها رفتار شود».
درک سبک ارتباطی پیشفرض خود و این واقعیت که به طور طبیعی با سبک خود فکر، برنامهریزی و ارتباط برقرار میکنید، اهمیت دارد. درک و استفاده از سبکهای دیگران به شما این امکان را میدهد که بهتر با آنها ارتباط برقرار کنید.
بهعنوان مثال، اگر شما فردی با تمرکز بالا بر کار هستید، اگر زمان بیشتری را در بالای ایمیل یل در ابتدای تماس تلفنی برای احوالپرسی با همکاران دارای تمرکز بر افراد خود صرف کنید، با آنها بهتر نتیجه خواهید گرفت. برعکس، اگر بیشتر بر افراد تمرکز دارید، از کاهش گپوگفت و رفتن به اصل موضوع در هنگام صحبت با همکاران متمرکز بر کار نفع خواهید برد.
یک روش دیگر برای ایجاد تعلق این است که یادآورهای بصری داشته باشید که فرهنگ شما را تقویت میکند. به پرچم یک کشور فکر کنید و ارتباط و افتخاری که اکثر مردم زمانی که آن را میبینند احساس میکنند. دیدن پوسترها، لوازمالتحریر، یونیفورمها و نشانهای برند شده بهطور مداوم، حس مشترک، افتخار و ارتباط را ایجاد میکند.
پرچمها، گواهینامهها و سنجاقهای توستمسترز همه بهطور برجسته لوگوی شناختهشده توست مسترز را نمایش میدهند. این نه تنها برای جلب توجه مهمانان بلکه برای تقویت تعلق در بین اعضا کلیدی است. ما بهسرعت با لوگوی آشنا ارتباط میگیریم و با آن و آرامش مییابیم. به اشتراکگذاری عکسها در شبکههای اجتماعی که دستاوردهای اعضا را برجسته میکند و نمایش بنر باشگاه، تعلق را تقویت میکند. این همچنین آگاهی را برای غیر اعضا افزایش میدهد و ممکن است منجر به تمایل به بازدید و پیوستن شود.
گفتههای آشنا حس تعلق را ایجاد میکند و جایی که ما با کلمات شناختهشده همدلی داریم. یک واژگان مشترک میتواند تیمی را به هم متصل کند. وقتی که من در کالج فیتنس نیوزیلند کار میکردم، ما یک زبان کامل داشتیم که کارکنان پذیرفتند. زیرا کالج میخواست محیطی پرانرژی و مثبت را تشویق کند، روزهای هفته به «سهشنبههای شگفتانگیز»، "چهارشنبههای WOW" و «شنبههای درخشان» تغییر نام یافت. مدرسین تنها مدرس نبودند، ما «ارائهدهندگان شادی و خنده» بودیم—این حتی روی کارت نام ما چاپ شده بود! بازخورد به «بازخورد آینده» تبدیل شد و بهعنوان یک چیز مثبت که باید به جلو برویم، ارائه شد تا به ما کمک کند رشد کنیم. هر زمان که در موقعیت دشواری قرار میگرفتیم، ما از شعار «هیچ مشکلی وجود ندارد، تنها چالشهایی با سه راه حل" استفاده میکردیم. با مالکیت و استفاده از این عبارات مشترک، احساس تعلق و هماهنگی بیشتری به عنوان یک تیم داشتیم.
توست مسترز با واژگان مشترکی که از پیش تعریف شده است، مانند مسئول سخنرانیهای در لحظه، ویراستار کلامی، و شمارنده میان کلمات به ما کمک میکند. هرگز آن روز را فراموش نمیکنم که به باشگاه توست مسترز اوتاوا رفتم. با اینکه نیمی از راه را از آن سوی دنیا پیموده بودم و کسی را در شهر نمیشناختم، وقتی با عبارات آشنا از توست مسترز به گرمی مورد خوشامد قرار گرفتم، احساس کردم که به خانه برگشتهام. این احساس فوقالعاده بود و مطمئناً باعث شد دوباره عضوی از باشگاه شوم!
احساس تعلق چیزی است که باید بهطور مداوم تقویت شود؛ مانند هر رابطه شخصی، کافی نیست که تنها یک بار چیزی بگویید یا انجام دهید. شما باید بهطور مکرر نشانههایی ارسال کنید که افراد ارزشمند هستند.
به فکر این باشید که کدام یک از این هفت مورد را به خوبی در محل کار و باشگاه توست مسترز خود انجام میدهید و بیشتر از همه، کدام یک را میتوانید تقویت کنید. وقتی احساس تعلق را افزایش میدهید، جریانی مثبت رخ میدهد: کاهش ناپایداری، افزایش مشارکت و بهبود عملکرد. به جلو بروید و یک تیم دارای احساس وابستگی بسیار را پرورش دهید و از محیطی که از داشتن یک تیم متعهد و دلسوز که فراتر از حد انتظار عمل میکند، لذت ببرید.
منبع: Toastmasters.org