تاریخ انتشار : ۱۰:۲۹ ۱۴۰۳/۰۷/۱۹
دسته : آموزش
رهبری همدلانه: چگونه از شعار دادن فراتر برویم
نوشتهی میشل بونتره
منبع: Harvard Business
همدلی عنصر مهمی در محیطهای کاری مدرن است که به ایجاد یک فضای کاری مبتنی بر اعتماد و حمایت از سلامت روانی کارکنان کمک میکند. با وجود اهمیت آن، تحقیقات نشان میدهد که بسیاری از رهبران در نمایش همدلی نسبت به تیمهای خود بهطور مداوم دچار مشکل هستند. این امر نشاندهندهی نیاز به بهبود و فرصتهای توسعه در این زمینه است. در این مقاله به جزئیات همدلی در محیط کار میپردازیم و بررسی میکنیم که رهبران چگونه میتوانند مهارتهای همدلی خود را بهبود بخشند تا به رهبرانی مؤثر و حمایتی تبدیل شوند. در حالی که همدلی ضروری است، برای موفقیت رهبری کافی نیست. رهبران همچنین باید اقدامات مؤثری برای رسیدگی به نگرانیها و شکایات کارکنان انجام دهند.
نقش همدلی در محیطهای کاری
محیطهای کاری در حال سازگاری با شیوههای رهبری جدید هستند که نمایش همدلی بیشتری را در بر میگیرد، زیرا جامعه به اهمیت سلامت روان بیشتر توجه میکند. تحقیقات نیز بر اهمیت همدلی در محیطهای کاری تأکید دارند و آن را بهعنوان یکی از سه عنصر اصلی «چارچوب احساسی» معرفی میکنند که رهبران باید با تیمهای خود برای ایجاد اعتماد آن را بنا کنند.
اما همدلی دقیقا چیست؟ بسیاری از افراد از این واژه به اشتباه به جای «همدردی» استفاده میکنند، اما علوم اجتماعی این دو واژه را به عنوان ویژگیهای مشابه اما متفاوت که رهبران میتوانند برای تعامل با کارکنان از آنها استفاده کنند، از هم تفکیک میکند. در یکی از مقالات اخیرنشریهی مرور کسب و کار هاروراد نویسندگان همدلی را بخشی از یک طیف از ویژگیهای انسانی توصیف میکنند که از دلسوزی «من برایت متاسفم» تا شفقت «من درد تو را میبینم و اینجا هستم تا کمک کنم» متغیر است. همدلی بهطور اساسی میگوید: «من با تو احساس میکنم.»
همدلی به معنای احساس کردن با فرد دیگر است، نه فقط فهمیدن احساسات آنها.
این تفاوت در تعریف دقیق همدلی باعث میشود که رهبران بتوانند تعاملات بهتری با کارکنان خود داشته باشند.
آنچه کارکنان از یک رهبر همدل انتظار دارند
همانطور که در تحقیقات خود مشاهده کردیم، همدلی برای ایجاد ارتباط انسانی ضروری است. اما آیا همیشه به درستی اجرا میشود؟ متأسفانه، نتایج نشان میدهد که بسیاری از رهبران در اجرای همدلی بهطور مداوم کاستی دارند. به عنوان مثال، ۷۸٪ از رهبران ارشد اذعان میکنند که نمایش همدلی مهم است، اما تنها ۴۷٪ باور دارند که شرکتهای آنها بهطور مؤثری این کار را انجام میدهند.
این آمار نشاندهندهی یک فرصت مهم برای توسعه رهبری است. شرکتهایی که بهطور شفاف معنای همدلی در رهبری را بیان کرده و آن را الگو و تمرین میکنند، بیشترین شانس را برای دستیابی به سطوح بالای عملکرد دارند.
بسیاری از رهبران میزان همدلی و شفقت خود را بیش از حد برآورد میکنند، در حالی که در واقعیت، نیاز به توسعه بیشتر دارند.
چه زمانی از همدلی در محیط کار استفاده کنیم؟
همدلی زمانی لازم است که فردی در حال تجربه درد یا مشکلی است، و اغلب این موقعیتها در محیطهای کاری نیز رخ میدهد. به عنوان مثال، یک رهبر ممکن است در مواجهه با مرگ یک عزیز یا از دست دادن شغل یکی از کارکنان خود، با او همدلی نشان دهد و بگوید:«میدانم که این شرایط برای تو خیلی سخت است.» این جمله به فرد احساس آرامش میدهد و نشان میدهد که تنها نیست.
اما مواردی وجود دارد که گفتن جملاتی مانند «میدانم چه احساسی داری» ممکن است مفید نباشد، زیرا این جمله اغلب مکالمه را بسته و فرد را از بیان احساسات بیشتر منصرف میکند. در این موقعیتها، بهتر است به جای این جملهها، توجه خود را به احساسات و نیازهای فرد متمرکز کنیم.
چرا همدلی به تنهایی برای رهبری مؤثر کافی نیست؟
یکی از دلایلی که بسیاری از رهبران در نشان دادن همدلی ناکام میمانند، این است که احساس میشود همدلی آنها فقط یک «شعار» است. برای نمونه، وقتی کارکنانی از مشکلات سیستماتیک یا سیاستهای غیرمنصفانه شکایت میکنند و رهبران تنها میگویند: «متوجه هستم که شرایط دشواری است» اما هیچ اقدام عملی برای رفع مشکل انجام نمیدهند، این همدلی بیاثر و نامعتبر به نظر میرسد.
در طول پاندمی، یک شرکت خدمات مالی بزرگ برخی از کارکنان خود را به خانه فرستاد و بقیه را به دورکاری مشغول کرد. گروه فناوری اطلاعات که در صف اول این تغییرات بود، برای ایجاد زیرساختهای لازم برای کار مجازی شبانهروز کار میکردند. پس از هفتهها تلاش، آنها از مدیران خود درخواست کمک کردند و با پاسخی مواجه شدند که بیشتر همدلی سطحی بود: «میدانیم که سخت کار کردهاید و قدردان هستیم.» نتیجه؟ به آنها کتابی درباره مدیریت زمان داده شد! این اقدام هیچگونه کمکی به مشکل واقعی کارکنان نکرد.
ترکیب همدلی و شفقت برای رهبری مؤثر
برای اینکه همدلی به یک فضیلت کامل تبدیل شود، باید با رفتارهایی همراه باشد که آن را به شفقت تبدیل کنند. به قول استاد هاروارد، آرتور بروکس، شفقت به معنای «تشخیص درد، فهم آن، احساس همدلی و در نهایت اقدام برای تسکین درد» است.
رهبرانی که علاوه بر احساس همدلی، اقداماتی عملی برای کمک به کارکنان انجام میدهند، به ایجاد فرهنگ کاری قوی و پشتیبانی کمک میکنند. این رهبران نه تنها احساسات کارکنان را درک میکنند، بلکه اقدامات لازم برای رفع مشکلات را نیز انجام میدهند.
نتیجهگیری:
همدلی یکی از عناصر کلیدی رهبری موفق است، اما به تنهایی کافی نیست. رهبران باید علاوه بر احساس همدلی، اقداماتی برای رفع نگرانیها و مشکلات کارکنان خود انجام دهند. به همین دلیل، ترکیب همدلی با اقدامات عملی برای تسکین درد و نگرانیها میتواند به ساختن فرهنگ کاری مبتنی بر اعتماد و حمایت کمک کند.