تاریخ انتشار : ۰۸:۵۸ ۱۴۰۳/۰۷/۰۲
دسته : آموزش
چرا خواندن ذهن مخاطب همیشه قابل اعتماد نیست؟
نویسنده: کریستین کلپ _ توست مستر برجسته و مربی سخنرانی
در هنگام ارائهی یک سخنرانی، آیا تا به حال متوجه شدهاید که کسی با تلفن خود بازی میکند، ابروهای خود را در هم میکشد، در صندلی خود تکان میخورد یا از برقراری تماس چشمی خودداری میکند؟ شاید این مشاهدات اعتماد به نفس شما را تضعیف کرده باشند، زیرا نتیجه گرفتهاید که مخاطبان فکر میکنند شما یک سخنران ضعیف هستید.
لطفاً بس کنید!
حالات چهره و زبان بدن به گونهای شناخته شده معیارهای بدی برای سنجش نگرشهای مخاطب هستند. به هر حال، توضیحات معقولی برای این رفتارها وجود دارد: کسی که با تلفن خود بازی میکند ممکن است در حال یادداشتبرداری باشد؛ چینهای پیشانی ممکن است نشاندهندهی تمرکز شدید باشد؛ و فردی که در صندلی خود تکان میخورد یا از تماس چشمی خودداری میکند، ممکن است دارای تفاوتهای عصبی (نورودایورجنت) باشد، که میتواند تماس چشمی طولانی یا نشستن طولانی مدت را برای او ناخوشایند کند.
سه کارشناس ارائه پیشنهاد میدهند که سعی در خواندن رفتارهای غیرکلامی روشی نامطمئن برای سنجش احساسات مخاطب نسبت به یک ارائه است. بیاموزید که در مقابل این رفتارهای غیرکلامی که ممکن است نشانه بیعلاقگی یا مخالفت به نظر برسند، چه کار باید کرد و چگونه میتوانید بازخوردهای معتبرتری جمعآوری کنید.
ذهن مخاطبان حاضر در اتاق را نخوانید
کریس گراهام، مربی سخنرانی و سخنران اصلی در شرکت TellPeople مستقر در تورنتو میگوید: «شما هرگز نباید سعی کنید ذهن مخاطب را بخوانید. این کار غیرممکن است». او معتقد است که خواندن ذهن مخاطب به اندازه خواندن افکار دشوار است. او اشاره میکند: «بر اساس تجربیات شخصی من، 100٪ مواقع، کسی در جمعیت طوری به نظر میرسد که انگار میخواهد به صورتم مشت بزند.» گراهام اشاره میکند که بسیاری از افراد چهرههای شنوندهای بسیار تهاجمی دارند. او به یاد میآورد که هر بار که نکتهای بیان میکرد شنوندهای سر خود را به نشانهی «نه» تکان میداد. در یکی از زمانهای استراحت، گراهام به فرد نزدیک شد و گفت: «میبینم که سر خود را تکان میدهید و کنجکاوم بدانم مخالف چه چیزی هستید؟» آن فرد پاسخ داد: «نمیدانستم که این کار را میکنم.» پس از آگاه شدن از این رفتار غیرکلامی، آن فرد تا پایان سخنرانی گراهام سر خود را دیگر تکان نداد.
دیوید هندرسون، قهرمان مسابقات جهانی سخنرانی سال 2010 توست مسترز، مربی سخنرانی و وکیل حقوق مدنی است. هندرسون نیز همانند گراهام، در اوایل حرفهی حقوقی خود یاد گرفت که به حالتهای چهره و زبان بدن مخاطبان اعتماد نکند.
او میگوید که سوء برداشت از مخاطبان میتواند به دو صورت باشد:
فرض کنید که مخاطبان شما را دوست ندارند، در حالی که در واقع آنها شما را دوست دارند،
و فرض کنید که مخاطبان با شما موافق هستند، در حالی که چنین نیست. هندرسون میگوید: «شرکت حقوقی که من کارم را در آنجا شروع کردم، همهی همکاران پنجم سال حقوقی خود را به یک دورهی آموزشی یک هفتهای در مورد دادگاه میفرستاد، آنها همیشه برمیگشتند و میگفتند که شوکه شدهاند چون در یک محاکمهی شبیهسازی شده هیئت داوران که در طول محاکمه با تکان دادن سر و لبخند زدن به نظر میرسید با آنها موافقند، همیشه در اتاق پشت صحنه علیه شما نظر میدهند، که میتوانید آن را ببینید زیرا این یک محاکمهی واقعی نیست و شما قادر به مشاهده مذاکرات هیئت داوران هستید.»
از آنجا که بسیاری از شنوندگان از رفتارهای غیرکلامی خود آگاه نیستند، گراهام توصیه میکند که این رفتارها را نادیده بگیرید، هرچند که ممکن است سخت باشد. او پیشنهاد میکند که سخنرانان از تجربههای رایجتر در مکالمات روزمره الهام بگیرند؛ جایی که شخص مقابل چهرهای متفاوت از آنچه انتظار دارید نشان میدهد. برای نمونه، احتمالاً شما همچنان لبخند میزنید وقتی با کارمندی صحبت میکنید که رفتار خشک و خشن نشان میدهد، همچنان به چشمان همکار خود نگاه میکنید حتی وقتی او به کامپیوتر خیره شده و به سرعت تایپ میکند، و همچنان با نوجوانی که بیشتر با تلفن خود مشغول است تا شما، مکالمه میکنید.
همان پایداری که به شما اجازه میدهد این رفتارها را در موقعیتهای یک به یک مدیریت کنید، در مقابل یک جمعیت نیز مفید خواهد بود.
هندرسون میداند که این پدیده بهویژه در جلسات زوم رایج است، جایی که خودآگاهی از رفتارهای غیرکلامی حتی کمتر از ملاقاتهای حضوری است. در حالی که او نمیخواهد سخنرانان فرض کنند که یک شنوندهی خاص بر اساس حرکات صورت یا بدن خود چه فکری میکند یا چه احساسی دارد، او پیشنهاد میکند که سخنرانان در صورت دریافت یک پاسخ غیرکلامی بیدرنگ به چیزی که گفتهاند یا مشاهدهی یک روند در میان مخاطبان به آن دقت زیادی کنند.
او توضیح میدهد: «آیا در زمانهای خاصی از ارائهتان متوجه میشوید که تعداد زیادی از افراد مشغول تلفن خود هستند؟ این به شما میگوید که ارائهی شما در آن لحظات موفق نیست. شما باید بازنگری کنید و بفهمید چگونه باید آن را تنظیم کنید. باید آنقدر روی سخنرانیتان کار کنید تا دیگر افراد در آن لحظات سراغ تلفنهای خود نروند. این راهی است که شما بهتر میشوید.»
ارتباط را از قبل پیدا کنید
گراهام همچنین هشدار میدهد که نباید در میانهی سخنرانی مسیر خود را بر اساس رفتارهای غیرکلامی یک شنونده تغییر دهید. «حتی اگر بخواهید بهگونهای دیگر به حالت چهره کسی واکنش نشان دهید، چه چیز دیگری میخواهید بگویید؟ شما تمام این زمان را صرف آماده کردن مطالب سخنرانی کردهاید. بعید به نظر میرسد که تغییر ناگهانی در مسیر سخنرانیتان بهتر از چیزی باشد که ساعتها برایش وقت گذاشتهاید.»
او پیشنهاد میکند بهجای واکنش نشان دادن در لحظه، از آمادگی قبلی استفاده کنید تا شانس همخوانی پیامتان را افزایش دهید. «سعی کنید قبل از رویداد تماسی با سازماندهنده بگیرید و بفهمید مخاطبان نگران چه چیزهایی هستند و چند داستان در مورد آنها پیدا کنید که بتوانید در سخنرانی خود بگنجانید.»
کتی آرملاس، توست مستر برجسته (DTM)، یک سخنران بینالمللی و مربی سخنرانی است. مانند گراهام، او نیز میخواهد سخنرانان روی آمادگی قبل از ارائه تمرکز کنند تا مطالبشان تأثیرگذار باشد، به جای اینکه منتظر بمانند تا ذهن مخاطب را بخوانند.
آرملاس میگوید: «من توازن (من-تو) را آموزش میدهم. شما باید فکر کنید که آیا سخنرانیتان دربارهی آنهاست یا درباره شما. داستانها از شما هستند، اما برای آنها. محتوای ارائه از شماست، اما برای آنها. اگر مطالب را برای مخاطبانتان تهیه نمیکنید، دارید اشتباه میکنید و نیازی نیست من در محل سخنرانی باشم تا به شما بگویم که آنها با شما همراه نیستند.»
آرملاس معتقد است که راهبردهایی وجود دارد که سخنرانان میتوانند برای پاسخ به رفتارهای غیرکلامی نامطلوب از آنها استفاده کنند. ابتدا، او سخنرانان عصبی و مبتدی را تشویق میکند که از خواننده و ترانهسرای آمریکایی، نیل دایموند، الهام بگیرند. او دیده که دایموند در کنسرت به زانو مینشیند و مستقیماً برای یکی از طرفداران در ردیف اول که او را میپرستد، آواز میخواند. تمام جمعیت احساساتی میشوند زیرا میتوانند ارتباط مثبت بین خواننده و طرفدار را احساس کنند.
او این را اثر نیل دایموند مینامد و خود در ارائهها از آن استفاده کرده است.
او میگوید شما هم میتوانید این کار را انجام دهید: «وقتی کسی را در مخاطب حس میکنید که انرژی منفی دارد، عمداً تمرکز خود را روی فردی بگذارید که بیشترین انرژی مثبت را به شما میدهد. مستقیماً به آن فرد نگاه کنید و به او نزدیک شوید.» آرملاس میگوید: «به انرژی مثبت او بچسبید که سپس شعلهور میشود و به کاهش انرژی منفی کمک میکند. این مانند اسپری کردن یک خوشبوکننده هوا از جنس مثبتاندیشی است.» تنها چند ثانیه طول میکشد تا بقیه مخاطبان متوجه آن انرژی مثبت شوند.
برای سخنرانان با تجربه، آرملاس توصیه میکند که به انرژی کلی موجود در اتاق توجه داشته باشید. اگر احساس میکنید انرژی پایین است، آماده باشید که رویکرد خود را تغییر دهید. مثلاً با اذعان به اینکه یک داستان به دل مخاطب ننشسته و تغییر آن، پاورپوینت را قطع کنید و مدتی بدون اسلاید صحبت کنید یا مخاطبان را با یک بحث، رایگیری یا فعالیت دیگر به صورت فیزیکی درگیر کنید.
راهبردهای بازخورد مؤثر
وقتی با شنوندهای مواجه میشوید که حالات چهره یا زبان بدن منفی دارد، گزینههایی وجود دارند؛ از کاملاً نادیده گرفتن آن تا تمرکز بر روی فردی در مخاطب که رفتارهای غیرکلامی مثبتی از خود نشان میدهد. اما در نهایت، خواندن رفتارهای غیرکلامی بهترین راه برای سنجش نظرات مخاطب نیست.
برای اینکه برداشت دقیقتری از واکنشهای اعضای مخاطب داشته باشید، سخنرانان باید روش مناسبی برای جمعآوری بازخورد متناسب با موقعیت انتخاب کنند. برخی از راهبردهای قابل توجه عبارتند از:
تا زمانی که دادههایی برای نتیجهگیری خلاف آن نداشته باشید، بهتر است خوشبین بمانید و فرض کنید که مخاطبانتان نیت مثبت دارند. این به شما اجازه میدهد با اعتماد به نفس صحبت کنید و بیجهت با دیدن نگاهی به تلفن یا یک نگاه اخمآلود از پشت سالن، از مسیر خارج نشوید.