تاریخ انتشار : ۱۳:۲۶ ۱۴۰۴/۰۸/۲۰
دسته : آموزش
اگر گزینهای برای انتخاب نداشته باشیم، احساس گیر افتادن میکنیم؛ اما اگر گزینههای زیادی داشته باشیم، باز هم ممکن است همین احساس را تجربه کنیم. به همین دلیل است که از آن با عنوان پارادوکس انتخاب یاد میشود.
برخی افراد ساعتها برای پیدا کردن تصمیم «درست» عذاب میکشند، در حالی که عدهای دیگر بیدرنگ تصمیم میگیرند — گاهی به نفعشان، گاهی به ضررشان. اگر این را میخوانی، احتمالاً در گروه اول قرار داری: کسانی که زیاد فکر میکنند و سخت تصمیم میگیرند.
انتخاب لباسی برای روز کاری یک چیز است، اما تصمیمهای بزرگتر مثل قبول یک شغل جدید، پایان دادن به رابطهای عاطفی، یا انتخاب محل زندگی کاملاً چیز دیگری است. مردم معمولاً دودلی را فقط یک مشکل ذهنی میدانند، در حالی که جنبهی احساسی آن هم مهم است. ریشهی اصلی اغلب در ترس است — ترس از پشیمانی، ترس از آسیب زدن یا ناامید کردن دیگری، ترس از قضاوت شدن، ترس از ناشناختهها، یا ترس از ناتوانی در مقابله با پیامدها.
اگر ترس مانع تصمیمگیریات شده، به خاطر داشته باش که تصمیم نگرفتن شاید در ابتدا امنتر از تصمیم «اشتباه» به نظر برسد، اما گیر کردن در بلاتکلیفی خودش هزینه دارد: ممکن است فرصتی را از دست بدهی، انرژیات را در چرخهی افکار بیپایان تلف کنی، یا در رابطهای نامطلوب بمانی و رنج بکشی.
در سطح ذهنی نیز موانعی هست — از جمله کمالگرایی و فلج تحلیلی (Analysis Paralysis).
کمالگرایان معمولاً تفکر صفر یا صد دارند؛ یعنی میپندارند تنها یک پاسخ درست وجود دارد و انتخاب نادرست فاجعهبار است یا نشانهی نقص شخصیت آنان.
گروه دیگر از ترس اشتباه، آنقدر داده جمع میکنند تا مطمئن شوند که تصمیمشان کاملاً درست است — در حالی که هیچ تصمیمی بدون ریسک نیست.
در ادامه چند راهکار عملی برای عبور از این نقطههای تردید آورده شده است:
بهجای اینکه بگویی «یک روزی» یا «وقتی آماده شدم»، برای خود زمان دقیق مشخص کن، مثلاً «تا دوشنبه ظهر».
ضربالاجل باعث ایجاد فشار سازنده میشود و جلوی سرگردانی بیپایان را میگیرد.
برای تصمیمهای کوچک حتی میتوانی تایمر پنجدقیقهای بگذاری — تمرینی برای تقویت «عضله تصمیمگیری».
تعداد زیاد انتخابها برخلاف تصور، اغلب آزاردهنده است. اگر از گزینههای فراوان خسته شدهای، فقط دو یا سه گزینهی اصلی را نگه دار تا مقایسه سادهتر و خستگی ذهنی کمتر شود.
برای انتخاب بهتر میان گزینهها، این سه گام را انجام بده:
زندگی بر اساس ارزشها یعنی تصمیمگیری از موضع یکپارچگی درونی.
فهرستی از پنج ارزش مهمت بنویس — مثلاً صداقت، ماجراجویی، اصالت، کنجکاوی، مهربانی — و ببین کدام گزینه بیشتر با ارزشهای فعلی زندگیات هماهنگ است.
کمالگرایی القا میکند که فقط یک گزینهی درست وجود دارد، در حالی که در بیشتر موقعیتها چند انتخاب مختلف میتوانند خوب باشند.
تمرین کن تا چیزی را انتخاب کنی که «بهاندازهی کافی خوب» است، نه کاملترین.
به یاد داشته باش که بسیاری از تصمیمها قابل بازگشتاند و آنقدر قطعی نیستند که فکر میکنی.
از انتخابهای کوچک شروع کن: مثلاً چه غذایی بخوری، چه بپوشی، یا از چه مسیر بروی.
هر بار که بدون وسواس تصمیم میگیری، در واقع قدرت تصمیمگیریات را برای موقعیتهای مهمتر زندگی تقویت میکنی.
در نهایت باید پذیرفت که هیچوقت نمیتوان از نتیجهی تصمیمها مطمئن بود — این همان چالش و راز زیبای زندگی است.
اگر قرار بود همیشه تضمین داشته باشیم، دیگر قضاوت و رشد معنا نداشت.
اما یک چیز قطعی است: اگر هرگز با ترسهای تصمیمگیریات روبهرو نشوی، هیچوقت پیشرفت نخواهی کرد.
اینجا است که خودِ مهربان و اعتماد به خود نقش پیدا میکنند.
وقتی تصمیم میگیری و با نتایجش روبهرو میشوی، در واقع تابآوری و اعتمادبهنفست را رشد میدهی.
پاداش نهایی این مسیر، خرد و شجاعتی است که با هر تصمیم تازه در وجودت بیشتر میشود.
هر روز فرصت داری معمار زندگی خودت باشی — پس از همین حالا شروع کن؛ یک انتخاب در هر بار.
✍️ راشل آلین، دکترای روانشناسی، روانشناس، نویسنده، برگزارکنندهی دورههای بازآفرینی و سخنران است. او نویسندهی کتاب «تمام لذت از آنِ توست: بازپسگیری شور جسم و برافروختن دوبارهی اشتیاق برای زندگی» است.
🌐 Psychologytoday.com