Loading...
  1. خانه
  2. مطالب و اطلاعیه ها
  3. آموزش
  4. مهارتی شناختی که کودکان را از هوش مصنوعی باهوش‌تر می‌کند.

  تاریخ انتشار : ۱۱:۱۳ ۱۴۰۴/۰۶/۲۷

  دسته : آموزش

مهارتی شناختی که کودکان را از هوش مصنوعی باهوش‌تر می‌کند.


لوکا در اولین روز مدرسه با شهرتی که پیشاپیش او را معرفی می‌کرد، وارد کلاس من شد: یک پرونده رفتاری به ضخامت یک کتاب. با تشخیص اختلال کم‌توجهی-بیش‌فعالی (ADHD)، او هر سال برای معلم‌ها دردسرساز بود. الگو همیشه یکسان بود: از انجام فعالیت‌های گروهی سر باز می‌زد، حین درس‌ها کج‌خلقی می‌کرد و به طور کلی هر چیزی را که شبیه به یادگیری سنتی بود، مختل می‌کرد.

اما در همان هفته اول، متوجه چیزی شدم که گزارش‌های رفتاری به کلی آن را نادیده گرفته بودند. لوکا هر روز صبح به محض ورود به کلاس، بلافاصله به سمت ساخت‌وساز با بلوک‌های چوبی KEVA، کار روی پروژه لگوی در حال ساختش، یا درست کردن اسلایدهای میکروسکوپ کشیده می‌شد. ساخته‌هایش جالب و هدفمند بودند و از ذهنی پرده برمی‌داشتند که با دیگر دانش‌آموزان کلاس متفاوت بود.

وقتی با بلوک‌های KEVA یک برج ساخت، به من گفت که این برج مارپیچ دوآرکی (Doarchi) است. بعداً در اینترنت جستجو کردم، چون تا به حال اسمش را نشنیده بودم. بازسازی او به شکل قابل توجهی دقیق بود. چند هفته بعد، از من پرسید که چرا پدرش همیشه در مورد تورم صحبت می‌کند. من هم به او یاد دادم که چگونه تورم یا سود را به صورت مرکب محاسبه کند. او به سرعت موضوع را درک کرد. لوکا تنها هفت سال داشت.

دام انطباق و فرمان‌برداری

تمام «مشکلات رفتاری» لوکا از یک منبع نشأت می‌گرفت. کلاس‌های درس سنتی که او در چین در آن‌ها حضور داشت، نیازمند «انطباق» و «فرمان‌برداری» بودند. این انطباق اغلب به شکل نشستن روی فرش، پیروی از درس‌های از پیش تعیین‌شده و پیش رفتن با سرعتی که دیگران در برنامه درسی تعیین می‌کردند، ظاهر می‌شد. برای مغز لوکا، این محیط خسته‌کننده و سمی بود.

مدارس، و اغلب والدین، می‌خواهند که بچه‌ها انطباق و فرمان‌برداری را یاد بگیرند، یعنی اجتماعی‌شدن مناسب در چارچوب محیط‌های سازمانی. اما مغز برخی از کودکان به سادگی این‌گونه کار نمی‌کند. آن‌ها نافرمانی می‌کنند زیرا یادگیری مبتنی بر انطباق، به طور فعال با شیوه پردازش و درک آن‌ها از جهان تداخل دارد.

در نهایت، من از جنگیدن با انگیزه‌های طبیعی لوکا دست برداشتم و شروع به «بله» گفتن کردم. وقتی می‌خواست بدن همکلاسی‌هایش را داخل یک مار آناکوندای غول‌پیکر که با متر اندازه‌گیری کرده بود بکشد، گفتم «بله». وقتی ساخت‌وساز را به نشستن در کلاس درس روخوانی ترجیح می‌داد، راه‌هایی پیدا کردم تا از طریق افسانه‌ها، سوادآموزی را با سازه‌هایش ترکیب کنم.

تغییر، آنی بود. می‌توان با بچه‌ها استدلال کرد. وقتی به آن‌ها نشان می‌دهید که برای نحوه کارکرد ذهنشان ارزش قائل هستید به جای اینکه دائماً آن‌ها را اصلاح کنید، رفتارشان می‌تواند تغییر کند. لوکا سرکش نبود؛ او فقط از نظر فکری به شیوه‌هایی گرسنه بود که سیستم نمی‌توانست آن‌ها را برآورده کند.

وقتی مدارس، اختلال را به یک بیماری تبدیل می‌کنند

ویژگی‌های شناختی که ما سعی در حذف آن‌ها در کودکانی مانند لوکا داریم، همان مهارت‌هایی هستند که انسان‌ها را در دنیایی تحت سلطه هوش مصنوعی، بی‌جایگزین می‌سازند.

سه توانایی شناختی حیاتی وجود دارد که مدل‌های زبانی بزرگ (LLMs) با آن‌ها مشکل دارند:

  1. تفکر واگرا (Divergent Thinking): توانایی تولید چندین راه‌حل خلاقانه از یک نقطه شروع واحد. مدل‌های زبانی بزرگ با جهش‌های مفهومی که به طور طبیعی برای ذهن‌هایی مانند ذهن لوکا اتفاق می‌افتد، دست و پنجه نرم می‌کنند.
  2. انبساط مفهومی (Conceptual Expansion): ظرفیت شکستن مرزهای آنچه ممکن است. لوکا فراتر از محدودیت‌های کلاس درس سنتی را می‌دید. او در حال نمایش «چابکی شناختی» بود.
  3. غلبه بر محدودیت‌های دانش (Overcoming Knowledge Constraints): توانایی تفکر فراتر از مدل‌ها و فرضیات تثبیت‌شده. این دقیقاً همان کاری بود که لوکا انجام داد وقتی پرسید چرا یادگیری باید «این‌گونه» اتفاق بیفتد.

اختلال خلاق در برابر پرسشگری مخرب

همه رفتارهای پرسشگرانه یکسان نیستند. تمایز بسیار مهمی بین پرسشگری مخرب و اختلال خلاق وجود دارد که تعیین می‌کند آیا یک کودک به یک متفکر نوآور تبدیل می‌شود یا صرفاً یاد می‌گیرد که سیستم‌ها را تضعیف کند.

قصد پشت پرسشگری مخرب این است که فرد به دنبال تضعیف سیستم یا جلب توجه منفی است. آن‌ها بدون ارائه جایگزین، چالش ایجاد می‌کنند. «اصلاً چرا باید این را یاد بگیریم؟» (این پرسش همراه با بی‌اعتنایی است و کنجکاوی واقعی در آن نیست).

اخلال‌گران خلاق به دنبال بهبود سیستم‌ها یا افزایش درک خود هستند. آن‌ها اغلب در حین پرسش، جایگزین‌های بهتری نیز پیشنهاد می‌کنند. «چه می‌شود اگر این ایده را با استفاده از داده‌های واقعی کلاس خودمان آزمایش کنیم؟» (این پرسش اصالت یادگیری را افزایش می‌دهد). اخلال‌گران خلاق مشکلات را شناسایی کرده و راه‌حل‌های بالقوه را پیشنهاد می‌کنند، در حالی که پرسشگران مخرب فقط به آنچه اشتباه است اشاره می‌کنند.

عصب‌شناسی ذهن‌های خلاق

رفتارهایی که باعث می‌شوند کودکانی مانند لوکا برچسب «مشکل‌ساز» بخورند، در واقع ممکن است بازتاب نوع متفاوتی از فرآیندهای عصبی باشند. تحقیقات نشان می‌دهد که تفکر خلاق نیازمند جابجایی پویا بین شبکه‌های مغزی است—به‌ویژه بین شبکه حالت پیش‌فرض (مسئول تولید ایده‌های خودجوش) و شبکه کنترل اجرایی (که ایده‌ها را ارزیابی و اصلاح می‌کند).

مغزهای مبتلا به ADHD به طور طبیعی در این جابجایی بین شبکه‌ها عالی عمل می‌کنند. آنچه به نظر حواس‌پرتی می‌آید، اغلب انعطاف‌پذیری سریع در تفکر است. آنچه ناتوانی در تمرکز به نظر می‌رسد، غالباً «فوق تمرکز» (Hyperfocus) بر روی کارهایی است که ذاتاً برایشان جالب است.

اغلب، وقتی ذهن‌های ADHD با چالش‌های واقعاً جذاب روبرو می‌شوند، می‌توانند توجه خود را با شدتی چشمگیر حفظ کنند. لوکا می‌توانست ساعت‌ها صرف ساختن اسلایدهای جدید میکروسکوپ با پارچه یا تکه‌های پول‌های مختلف کند و هنگام ساخت مدل‌های سه‌بعدی هندسی از سازه‌های معروف، با دقت فراوان تمرکز می‌کرد.

خلاقیت و هوش اخلال‌گر

وقتی لوکا پرسید چرا باید هنگام درس روخوانی روی فرش بنشیند، سرکشی نمی‌کرد. او در حال شناسایی عدم تطابق بین روش یادگیری و نیازهای شناختی خود بود. آیا این دقیقاً همان نوع تفکر در سطح سیستمی نیست که به نوآوری منجر می‌شود؟ شاید راه بهتری برای مطالعه برای برخی افراد وجود داشته باشد. آیا ممکن است او یادگیری را جدا از ساختار مدرسه می‌دیده است؟

سِر کِن رابینسون این لحظه را پیش‌بینی کرده بود، زمانی که هشدار داد مدارس «ظرفیت‌های خلاقانه افراد را از طریق آموزش از بین می‌برند.» این بینش ممکن است پیش‌بینی‌کننده وضعیت دشوار کنونی آموزش و پرورش در مواجهه با ادغام هوش مصنوعی نیز بوده باشد. سیستم‌های هوش مصنوعی به طور فزاینده‌ای قادر به مدیریت تفکر استانداردی هستند که آموزش سنتی به آن اولویت می‌دهد. پس چه چیزی هوش انسانی را از ماشین‌ها متمایز می‌کند؟

کودکانی که ما امروز سعی در مطیع کردنشان داریم، وارد محیط‌های کاری خواهند شد که در آن اختلال خلاق—یعنی توانایی زیر سؤال بردن فرضیات اساسی و پیشنهاد جایگزین‌های بهتر—به مزیت اصلی انسان بر هوش مصنوعی تبدیل می‌شود. اختلال خلاق، نقطه مقابل طبیعیِ تشخیص الگوی الگوریتمی و انطباق اجتماعی یا آکادمیک است.

شناسایی اختلال خلاق

والدینی که با شرایط مشابهی در مورد فرزندان خود روبرو هستند، باید سؤالات متفاوتی بپرسند:

  • به جای اینکه بپرسید: «مشکل فرزند من چیست؟»

بپرسید: «چه چیزی در سیستم فعلی برای فرزند من کار نمی‌کند؟»

  • به جای اینکه بپرسید: «چگونه می‌توانیم فرزندمان را وادار به اطاعت کنیم؟»

بپرسید: «چگونه می‌توانیم شرایطی ایجاد کنیم که فرزندمان به طور طبیعی در آن موفق شود؟»

  • به جای اینکه بپرسید: «آیا فرزند من عقب‌مانده یا دارای کمبود است؟»

بپرسید: «چه نقاط قوتی را می‌توانیم برای مقابله با چالش‌های فعلی تقویت کنیم؟»

این سؤالات، والدین را در جایگاه حامی و همکار قرار می‌دهند و به مربیان کمک می‌کنند تا دانش‌آموزان را به عنوان انسان‌هایی کامل با دارایی‌های ارزشمند ببینند، نه مجموعه‌ای از مشکلات که باید مدیریت شوند.

رفتارهایی که مدارس اغلب آن‌ها را بیمارگونه می‌پندارند، مانند کنجکاوی شدید، پرسشگری بی‌وقفه و مقاومت در برابر محدودیت‌های خودسرانه، همان ویژگی‌هایی هستند که اختلال خلاق را ممکن می‌سازند. بپذیرید که ذهن برخی از کودکان، مانند لوکا، از قبل برای نوعی از تفکر که آینده تکنولوژیک ما به آن نیاز دارد، بهینه شده است.

در قسمت دوم، به بررسی تکنیک‌های مشخصی برای مهار این استعدادهای شناختی اخلال‌گر خواهیم پرداخت و آنچه را که مدارس به عنوان مشکلات رفتاری می‌بینند، به مهارت‌های تفکر نوآورانه‌ای تبدیل خواهیم کرد که انسان را بی‌جایگزین می‌سازد.

✍️ تیموتی کوک
🌐 www.Psychologytoday.com

مطالب تصادفی

اشتیاق شما برای بی‌نقص بودن ممکن است بزرگ‌ترین مانع‌ باشد

اشتیاق شما برای بی‌نقص بودن ممکن است بزرگ‌ترین مانع‌ باشد

در شاهکار قرن نوزدهمی خود، «سنگ‌های ونیز»، جان راسکین منتقد معروف، علیه چیزی اعتراض کرد که آن را «تقاضای ناسالم ...

مقدمه‌ای بر معرفی مؤثر

مقدمه‌ای بر معرفی مؤثر

اولین کلمات شما دعوتی به ارتباطات معنادارتر هستند تسلط بر هنر معرفی خود در محیط‌های حرفه‌ای مانند باز کردن در به ...

سخنرانی برای موفقیت! چگونه مقدمه سخنرانی را قدرتمند کنیم؟

سخنرانی برای موفقیت! چگونه مقدمه سخنرانی را قدرتمند کنیم؟

کلید سخنرانی موفق دانستن شیوه شروع یک سخنرانی است. در اینجا نحوه نوشتن یک مقدمه قدرتمند را بررسی می‌کنیم. وقتی که ...

زمان آن رسیده که مدارسمان را از درون متحول کنیم

زمان آن رسیده که مدارسمان را از درون متحول کنیم

  پس از نزدیک به ۵۰ سال فعالیت در حوزه عصب‌روان‌شناسی و آموزش، به این نتیجه روشن رسیده‌ام: شیوه‌ای که امروز ...

ما در اسرع وقت پاسخگوی شما خواهیم بود!
ساعات 9 الی 20