Loading...
  1. خانه
  2. مطالب و اطلاعیه ها
  3. آموزش
  4. ۳ دروغی که به خودمان می‌گوییم: و آنچه رخ می‌دهد

  تاریخ انتشار : ۰۸:۱۴ ۱۴۰۴/۰۲/۲۵

  دسته : آموزش

۳ دروغی که به خودمان می‌گوییم: و آنچه رخ می‌دهد


وقتی دنیا بیش از حد سنگین و طاقت‌فرسا می‌شود، پذیرش واقعیت در مورد خود و دیگران یک اقدام شجاعانه است.

مدتی پیش کسی از من پرسید: «حالت چطور است؟»

بدون کوچک‌ترین مکثی جواب دادم: «خوبم.»

اما واقعیت این بود که خوب نبودم.

درگیر کارهای بسیار زیادی بودم، نگران نزدیکانم بودم، و حس می‌کردم دنیا از هم متلاشی شده است—و اصلاً خوب نبودم. اما گفتن «خوبم» راحت‌تر بود. تمیزتر. و بیشتر از نظر اجتماعی قابل قبول.

ما این کار را مرتباً انجام می‌دهیم، مگر نه؟ به خودمان و دیگران دروغ‌های کوچک می‌گوییم تا که اوضاع کمتر سنگین به نظر برسد. گاهی اوقات، آن‌ها را مثل یک شعار با خود تکرار می‌کنیم. گاهی هم مثل یک قایق نجات به آن‌ها چنگ می‌زنیم:

  • «همه‌چیز به زودی به حالت عادی برمی‌گردد.»
  • «احتمالاً چیز مهمی نیست.»
  • «یک نفر نمی‌تواند واقعاً تغییر ایجاد کند.»
  • «اگر فقط تحمل کنم، همه چیز بهتر می‌شود.»
  • « به نظر می‌رسد که هیچ‌کس مشکلی ندارد، پس من هم باید همینطور باشم.»

این دروغ‌ها همیشه از روی سوءنیت نیستند. معمولاً، آن‌ها مکانیسم‌های مقابله‌ای هستند—یک نوع محافظ احساسی موقت. اما در طولانی‌مدت، می‌توانند ما را از دیگران و خودمان جدا کنند، ما را گرفتار کنند و از واکنش درست به لحظات سخت زندگی بازدارند.

اما اگر به گفتن این دروغ‌ها پایان دهیم چه می‌شود؟ وقتی از آن نیمه‌حقیقت‌های مرتب و منظم عبور می‌کنیم، چه چیزی در انتظار ماست؟

شاید—فقط شاید—رهایی.

نقاب‌هایی که می‌زنیم

چرا به خودمان و دیگران دروغ می‌گوییم؟

بر اساس تحقیقات روان‌شناس دانیل گیلبرت، مغز ما به گونه‌ای طراحی شده که راحتی کوتاه‌مدت را به وضوح بلندمدت ترجیح می‌دهد. در پژوهش‌های او درباره پیش‌بینی عاطفی، گیلبرت خاطرنشان می‌کند که ما اغلب پیش‌بینی می‌کنیم احساسات منفی بیشتر یا طولانی‌تر از حد واقع ادامه خواهند داشت، بنابراین به‌طور کلی از ناراحتی اجتناب می‌کنیم.

ترجمه ساده: ترجیح می‌دهیم بگوییم «خوبم» تا اینکه در آب‌های تاریک «خوب نیستم» غرق شویم.

اما اجتناب هزینه‌هایی دارد. مطالعات دربارهٔ سرکوب عاطفی نشان می‌دهند که وقتی احساسات را سرکوب می‌کنیم، این احساسات ناپدید نمی‌شوند—بلکه فقط به سمت دیگری منحرف می‌شوند، معمولاً به سوی اضطراب، فرسودگی شغلی یا جدایی احساسی.

دروغ‌های کوچکی که به خودمان و دیگران می‌گوییم شاید آرامش کوتاه‌مدت به ما بدهد، اما ما را از چیزی بسیار قدرتمندتر محروم می‌کنند: حقیقت، وضوح، و تغییر معنادار.

 

دروغ‌های رایج و پیامدهای پذیرش حقیقت

بیایید به چند مورد از رایج‌ترین دروغ‌ها نگاهی بیندازیم و آزادی‌ای را که وقتی شجاعت لازم برای شناسایی آن‌ها را داشته باشیم، به دست می‌آوریم، بررسی کنیم.

دروغ شماره ۱: «همه‌چیز به حالت عادی بازمی‌گردد.»

این جمله در سال‌های اخیر به شدت شنیده شده است. در زمان‌های بحران، ما به شدت دلمان می‌خواهد «عادی» بودن گذشته را دوباره تجربه کنیم.

اما چسبیدن به نسخه‌ای قدیمی از «عادی بودن» اغلب ما را از تصور کردن چیزی بهتر بازمی‌دارد.

همانطور که پیتر دراکر، متفکر حوزه مدیریت، می‌گوید: «اگر می‌خواهید کاری جدید انجام دهید، باید انجام کارهای قدیمی را متوقف کنید.»

وقتی ایده بازگشت به حالت عادی را کنار می‌گذاریم، فضایی برای رشد، بازآفرینی و سازگاری ایجاد می‌کنیم. و شروع به پرسیدن سوالات بهتری می‌کنیم:

  • «می‌خواهم حالت جدید عادی من چگونه باشد؟»
  • «چه چیزهایی در نسخه قدیمی خوب نبود، و چه امکانات جدیدی وجود دارد؟»

حقیقت: عادی یک مقصد نیست. بلکه داستانی است که برای احساس امنیت به خودمان می‌گوییم. بازنویسی این داستان می‌تواند یکی از خلاقانه‌ترین اقدامات شجاعانه باشد.

دروغ شماره ۲: «من خوبم.»

آه، جملهٔ جهانی برای انکار احساسات.

مشکل این نیست که گاهی بگوییم خوبیم در حالی که اینطور نیستیم—مشکل این است که اغلب باور داریم باید خوب باشیم.

ما احساس ناراحتی را غیر طبیعی می‌دانیم، به جای اینکه آن را یک واکنش طبیعی به دنیایی پیچیده و مشکل‌دار بدانیم.

بر اساس تحقیقات دکتر کریستن نف دربارهٔ خودشفقتی، پذیرش درد خود بدون قضاوت مرحله‌ای حیاتی برای ایجاد تاب‌آوری احساسی است. تظاهر به خوب بودن در زمانی که واقعاً خوب نیستیم، ما را قوی نمی‌کند—بلکه شکننده‌تر می‌کند.

حقیقت: خوب نبودن اشکالی ندارد. حتی سالم است. نام‌گذاری احساسات ما امکاناتی برای استفاده از ابزارهایی باز می‌کند که به ما کمک کنند این احساسات را پشت سر بگذاریم.

دروغ شماره ۳: «یک نفر نمی‌تواند تغییری ایجاد کند.»

این دروغ می‌تواند کاملاً منطقی به نظر برسد. در برابر مشکلات عظیم مانند تغییرات اقلیمی، نابرابری و بی‌عدالتی، این‌طور به نظر می‌رسد که اقدامات کوچک فردی ما بی‌معنی است.

اما علم رفتار چیز دیگری می‌گوید. تأثیر سرایت اجتماعی نشان می‌دهد رفتارهای ما دیگران را به شکلی که اغلب نمی‌بینیم، تحت تأثیر قرار می‌دهد. اقدام یک نفر—صحبت کردن، رأی دادن، بازیافت کردن، یا داوطلب شدن—می‌تواند اثرات موج‌گونه‌ای ایجاد کند که فراتر از تصور ماست.

گذشته از این، دنیا تنها با جنبش‌های گسترده تغییر نمی‌کند—بلکه در لحظات کوچک و آرام شکل می‌گیرد. با یک کلمهٔ تشویق. با انتخابی برای حضور داشتن. با تصمیمی برای انجام کار درست بعدی.

حقیقت: یک نفر می‌تواند تفاوت ایجاد کند—به خصوص وقتی به آن باور داشته باشد.

چارچوبی برای رها کردن دروغ‌ها

چطور می‌توانیم از این دروغ‌های آرامش‌بخش جدا شویم و شروع به زندگی کردن در آزادی حقیقت کنیم—حتی اگر این حقیقت ناخوشایند باشد؟ در اینجا یک چارچوب ساده سه مرحله‌ای آورده شده است:

  1. نام‌گذاری کنید:

با نام‌گذاری داستانی که به خودتان می‌گویید شروع کنید. صادق و مهربان باشید. بدون شرم، بدون قضاوت—فقط آگاهی.

    • «من مدام به خودم می‌گویم که همه چیز مثل قبل می‌شود، اما واقعاً اینطور فکر نمی‌کنم.»
    • «می‌گویم خوبم، اما نیستم.»
    • «می‌خواهم باور کنم که نمی‌توانم تغییری ایجاد کنم، اما می‌دانم این فقط ترس است.»

نام‌گذاری دروغ—چه با صدای بلند چه در دفتر یادداشت—به تدریج قدرت آن را کاهش می‌دهد.

  1. بپرسید چه چیزی پشت این دروغ است:

هر دروغ چیزی را پنهان می‌کند: ترس از ناامیدی، ترس از احمق به نظر رسیدن، یا ترس از شکست خوردن.

از خودتان بپرسید: «اگر حقیقت را می‌گفتم، نگران چه چیزی بودم که رخ دهد؟»

این مرحله برای رفع ترس نیست—بلکه برای درک آن است. آگاهی، شفقت ایجاد می‌کند.

  1. حقیقت را انتخاب کنید، سپس اقدام کنید:

وقتی دروغ آشکار و ترس نام‌گذاری شد، از خودتان بپرسید: «حقیقتی که می‌خواهم از آن زندگی کنم چیست؟ و چه اقدام کوچکی می‌توانم از این نقطه انجام دهم؟»

حقیقت لازم نیست دراماتیک باشد. می‌تواند به سادگی این باشد:

    • «امروز، حالم خوب نیست—و اشکالی ندارد.»
    • «شاید اوضاع به حالت عادی برنگردد، اما می‌توانم چیزی جدید بسازم.»
    • «نمی‌توانم همه چیز را درست کنم، اما می‌توانم این انتخاب کوچک را انجام دهم.»

آزادی در حقیقت

رها کردن دروغ‌های آرامش‌بخش به معنای کنار گذاشتن امید نیست. به معنای تکیه کردن بر چیزی محکم‌تر از انکار است.

چون وقتی ما دست از تظاهر می‌کشیم، شروع به ساختن چیزی می‌کنیم که واقعاً درست و محکم است.

وقتی ما فیلمنامه «عادی» بودن را کنار می‌گذاریم، شروع به نوشتن داستانی جدید می‌کنیم.

وقتی اعتراف می‌کنیم که حالم خوب نیست، فضایی برای التیام ایجاد می‌کنیم.

وقتی دست از گفتن «نمی‌توانم تغییری ایجاد کنم» برمی‌داریم، به خودمان اجازه می‌دهیم تلاش کنیم.

و آنجاست که قدرت واقعی نهفته است—نه در توهم کنترل، بلکه در وضوحی که وقتی شجاعت رها کردن دروغ‌ها را پیدا می‌کنیم، به دست می‌آوریم.

حقیقت ممکن است ناخوشایند باشد. اما رهایی‌بخش است. و شاید اولین قدم به سوی چیزی بهتر باشد.
 

✍️ لیندسی گادوین

منبع: Psychologytoday.com

مطالب تصادفی

معرفی موثر

معرفی موثر

چطور از طریق برنامه‌ریزی و تمرین تاثیر خوبی بر مخاطبان بگذارید. به عنوان یک سخنران حرفه‌ای، اغلب توسط ...

غلبه بر ترس از انتقاد

غلبه بر ترس از انتقاد

هیچکس انتقاد را دوست ندارد. حتی خود منتقدان نیز از این احساس که «مجبورند» انتقاد کنند، رنج می‌برند. در طول ۴۰ ...

آیا شما در دنیای «من» زندگی می‌کنید یا دنیای «ما»؟

آیا شما در دنیای «من» زندگی می‌کنید یا دنیای «ما»؟

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که به سمت خودخواهی و فردگرایی متمایل است. این شیوه زندگی می‌تواند تأثیرات منفی بر ...

خستگی ناشی از نرم افزار Zoom: برو! 

خستگی ناشی از نرم افزار Zoom: برو! 

نشست‌های برخط خود را با تغییر دادن روش‌ها تازه نگه دارید. نویسنده:  مگان پرستون مایر ________________________________________ جلسات برخط ابتدا چالش برانگیز ...

ما در اسرع وقت پاسخگوی شما خواهیم بود!
ساعات 9 الی 20