تاریخ انتشار : ۰۸:۵۹ ۱۴۰۴/۰۵/۲۸
دسته : آموزش
تصور کنید به سمت میکروفونی میروید تا برای اتاقی پر از جمعیت صحبت کنید. حالا، تصور کنید که بعداً یکی از افراد حاضر در آن جمع را برای صرف غذا یا قهوه ملاقات میکنید. اگرچه هر دو سناریو نیازمند آن است که شما به طور مؤثر صحبت کنید، اما گفتگوی صمیمی تفاوت چشمگیری با سخنرانی برای مخاطبان دارد، جایی که تماشاگران عمدتاً پاسخی نمیدهند.
گفتگوها—چه در کافیشاپها، چه در اتاقهای هیئت مدیره یا دور میز آشپزخانه—از ما میخواهند که در یک جریان آبشارگونه و در حال شکلگیری، به نوبت صحبت کنیم و گوش دهیم. این یک بازی هماهنگی پر از چالش و فرصت است و تسلط بر این بازی کلید دستیابی به تقریباً هر چیزی است که در زندگی میخواهیم.
برای بهرهبرداری از قدرت گفتگوی دوطرفه، یکی از قدرتمندترین ابزارها در جعبه ابزار مکالمه شما، پرسشگری است—مفهومی که من در کتابم «TALK» و در این گزیده به آن میپردازم. به عنوان یک دانشمند، معلم و متخصص گفتگو، آموختهام که توانایی پرسیدن سوال یک هدیه تکاملی منحصربهفرد است. نخستیسانان در اسارت، مانند بونوبوها، به طرز شگفتآوری یاد گرفتهاند که با استفاده از نمادهایی به نام لگزیگرام که کلمات انسانی را نشان میدهند، با انسانها ارتباط برقرار کنند. بونوبوها اغلب میتوانند به سوالات پاسخ دهند، اما حتی آموزشدیدهترین نخستیسانان نیز قادر به پرسیدن سوال نیستند.
در همین حال، کودکان انسان اولین سوالات خود را در ماههایی که هنوز در حال غانوغون کردن هستند، میپرسند و درخواستهای خود برای شیر، غذا و اشیاء را با اشاره کردن و ایجاد صداهایی با آن لحن پرسشی آشنا و خیزان، مدتها قبل از شروع استفاده از عبارات یا جملات، آغاز میکنند.
پرسشگری یک رویکرد اساساً انسانی برای گفتگو است. این رویکرد، علاقه ما به ذهن دیگران را منعکس میکند. این همان چیزی است که گفتگوی انسانی را ممکن—و خارقالعاده—میسازد.
مردم همیشه به نقشی که سوالات در یک گفتگو ایفا خواهند کرد، فکر نمیکنند، شاید به این دلیل که احساس میکنند باید بدانند چه بگویند—و فکر میکنند برای اینکه نشان دهند آگاه و جالب هستند، باید اظهارات قاطعی بیان کنند.
اما در تحقیقات من، دیدهام که پرسیدن سوالات بیشتر—در قرارهای سرعتی (speed dates)، تماسهای فروش، ارائههای کارآفرینانه و مصاحبههای شغلی—با انواع نتایج مثبت همبستگی دارد. واضحترین مزیت این است که پرسشگران اطلاعات بیشتری کسب میکنند. وقتی شما میپرسید، مردم پاسخ میدهند و شما چیزی را میفهمید که قبلاً نمیدانستید.
پرسیدن سوالات بیشتر تبادل اطلاعات را افزایش میدهد، اما مزیت کمتر آشکار و مهمتری نیز دارد: رابطه را بهبود میبخشد. افرادی که سوالات بیشتری میپرسند، بیشتر مورد علاقه قرار میگیرند.
در یک مطالعه، من و همکارانم زوجهایی از غریبهها را گرد هم آوردیم و از آنها خواستیم در گفتگوهای ۱۵ دقیقهای با یکدیگر آشنا شوند. ما رفتار طبیعی پرسشگری آنها را مشاهده کردیم. هر شرکتکننده به طور متوسط تمایل به پرسیدن شش و نیم سوال داشت. سپس آزمایشی را با گروه دیگری از غریبهها انجام دادیم.
قبل از شروع گفتگوهایشان، به آنها دستورالعملهایی دادیم. برای نیمی از زوجها، به یکی از طرفین گفتیم که سوالات زیادی بپرسد (بیش از نه سوال در ۱۵ دقیقه)، و برای نیم دیگر، به یکی از طرفین گفتیم که سوالات بسیار کمی بپرسد (کمتر از چهار سوال در ۱۵ دقیقه). ما به آنها نگفتیم چه نوع سوالاتی بپرسند یا هیچ دستورالعمل دیگری ندادیم—آنها میتوانستند درباره هر چیزی که میخواستند، به هر شکلی که میخواستند، صحبت کنند تا از گفتگو لذت ببرند.
ما دریافتیم کسانی که سوالات زیادی پرسیده بودند، به طور قابل توجهی بیشتر از کسانی که سوالات کمی پرسیده بودند، مورد علاقه شریک گفتگوی خود قرار گرفتند.
چه در گفتگوهای مبتنی بر همکاری—مانند قرارهای عاشقانه یا وقتگذرانی با دوستان—و چه در گفتگوهای مبتنی بر تعارض—مانند تماسهای فروش و مذاکرات—پرسیدن سوالات بیشتر به نتایج بهتری منجر میشود (مانند قرارهای دوم بیشتر، لذت بیشتر و پول بیشتر). افرادی که سوالات بیشتری میپرسند، بیشتر مورد علاقه شرکای خود قرار میگیرند و اطلاعات بیشتری کسب میکنند.
پاداشهای پرسیدن سوال آنقدر قدرتمند است که پرسیدن سوالات بیش از حد، دشوار—و اغلب غیرممکن—است. محققان گمان میکنند که در گفتگوهای مبتنی بر همکاری، ممکن است پرسیدن سوالات بیش از حد غیرممکن باشد، زیرا مردم چیزهای زیادی برای یادگیری در مورد زندگی و دیدگاههای یکدیگر دارند.
حتی در گفتگوهای مبتنی بر تعارض، نقطه اوجی که در آن «سوالات زیاد» به «بیش از حد» تبدیل میشود، بسیار شدید است (چهار سوال در هر دقیقه). این سطح بسیار بالای پرسشگری هنوز هم بهتر از پرسیدن سوالات بسیار کم است.
اگرچه پرسشگری باعث افزایش یادگیری، لذت و محبوبیت میشود، تحقیقات نشان میدهد که اکثر مردم به اندازه کافی این کار را انجام نمیدهند. حتی در زمینههایی که برای کاوش اطلاعات طراحی شدهاند—جلسات، قرارها، مصاحبههای شغلی، ساعات ملاقات با اساتید—مردم اغلب سوالات بسیار کمی میپرسند.
ریچل گرینوالد، یک معرف حرفهای، بدترین متخلفان را «ZQ» (مخفف Zero Questioner یا پرسشگر صفر سوالی) مینامد—کسانی که صفر سوال میپرسند. گرینوالد همه جور موردی را دیده است. او از طریق ترتیب دادن، مطالعه و راهنمایی هزاران نفر که به دنبال قرار ملاقات هستند، امرار معاش میکند.
او میگوید، برای درک مشکل ZQها نیازی نیست حرفهای باشید. همه ما با آنها برخورد کردهایم: زنی که بیپایان در مورد فرزندانش صحبت میکند؛ پیرمردی که دائماً داستانهایی از زندگی خود تعریف میکند؛ رئیسی که جلسهای را فقط برای صحبت کردن با کارمندانش برگزار میکند؛ یا فردی در یک قرار ملاقات که حتی نمیپرسد: «روزت چطور بود؟». در یک مقطع از این گفتگوها، ممکن است به ذهنتان خطور کند که آن شخص حتی یک سوال هم از شما نپرسیده است، و آنگاه گفتگو به یک بازی بالقوه خستهکننده یا حواسپرتکن برای دیدن اینکه آیا بالاخره سوالی خواهند پرسید یا نه، تبدیل میشود.
پرسشگری یک رویکرد اساساً انسانی برای گفتگو است.
به گفته گرینوالد، «میگویند فضول رو بردند جهنم. اما وقتی صحبت از قرار ملاقات به میان میآید، کنجکاوی پادشاه است: این ZQها هستند که قرار را خراب میکنند. صفر سوال به معنای صفر قرار دوم است.»
خوشبختانه، اکثر ما ZQ نیستیم. اما هنوز نفس راحتی نکشید—احتمالاً به آن نزدیکتر از آن چیزی هستیم که تصور میکنیم. مردم در مورد تعداد سوالاتی که در طول گفتگوهایشان میپرسند، به شدت اغراق میکنند. به عنوان مثال، مذاکرهکنندگان تخمین میزدند که بیش از ۵۰ درصد از نوبتهای صحبتشان شامل پرسیدن سوال بوده است. در واقعیت، کمتر از ۱۰ درصد از نوبتهای آنها شامل سوال بود. ما همین الگو را در گفتگوهای بین دوستان و در قرارهای اول نیز یافتهایم.
اگر پرسیدن سوالات زیاد برایتان دشوار است، میتوانید هدف پایینتری را در نظر بگیرید—فقط یک ZQ نباشید. شما هرگز نباید یک گفتگو را بدون پرسیدن هیچ سوالی ترک کنید. سوالات آسان عبارتند از: «این تجربه برای تو چطور بود؟» یا «سخت بود؟» یا «چه چیزی را در مورد آن دوست داشتی؟» یا «این روزها برای چه چیزی هیجانزدهای؟»
وقتی صحبت از پرسیدن سوال در گفتگو به میان میآید، موضوع فقط پرسیدن سوالات بیشتر نیست، بلکه پرسیدن سوالات بهتر نیز اهمیت دارد. یک نوع سوال بسیار موثر، سوالات تکمیلی است—سوالاتی که برای کسب اطلاعات بیشتر بر اساس چیزی که طرف مقابلتان گفته است، مطرح میشوند. این سوالات نشان میدهند که شما به حرفهای طرف مقابلتان گوش دادهاید، به او اهمیت میدهید و میخواهید بیشتر بدانید. حتی عبارات کوتاهی مانند «میتوانی در این مورد بیشتر توضیح دهی؟» یا «این چه حسی به تو میدهد؟» تقریباً همیشه گفتگو را بهتر میکنند.
به طور مشابه، سوالات بازپاسخ که با کلمه «چه» شروع میشوند، مانند «امروز چه چیزی در ذهن داری؟» یا «برای صبحانه چه خوردی؟» یا «این روزها در مورد تلفنهای همراه چه فکری میکنی؟» اغلب تعادل خوبی بین استخراج اطلاعات از طرف مقابل برای شناخت او و ترساندن یا ایجاد این حس در او که قرار است برای پاسخش قضاوت شود، برقرار میکنند. از سوی دیگر، سوالات «چرا» (مانند «چرا غلات صبحانه میخوری؟» یا «چرا فوتبال دوست داری؟»)، اگرچه آنها نیز بازپاسخ هستند، میتوانند بیشتر اتهامآمیز به نظر برسند.
در تلاش ما برای پرسیدن سوالات عالی مانند سوالات تکمیلی و سوالات بازپاسخ «چه»، باید مراقب یک الگوی رایج پرسشگری باشیم که من آن را «بومرنگ-سوال» (boomerasking) مینامم، که نامش را از قوس رفت و برگشت یک بومرنگ گرفته است. این زمانی اتفاق میافتد که شما سوالی میپرسید، به شخص دیگر اجازه میدهید پاسخ دهد، و سپس بلافاصله گفتگو را به سمت خودتان برمیگردانید: «آخر هفتهات چطور بود؟» … (طرف مقابل پاسخ میدهد) … «خب، من این آخر هفته ایمی پولر را دیدم!»
به اشتراک گذاشتن اطلاعات در مورد خودمان برای حفظ حالت پینگپنگی یک گفتگوی خوب مهم است، اما نکته کلیدی در زمانبندی است. قبل از به اشتراک گذاشتن افتخار، شکایت یا افشاگری خنثی خود، اگر طرف مقابلتان چیزی را با شما به اشتراک گذاشته است، ابتدا باید با یک سوال تکمیلی آن را پیگیری کنید—تا نشان دهید که شما فقط برای پرسیدن سوال نپرسیدهاید، بلکه واقعاً میخواهید پاسخهای او را بشنوید.
از ابرقدرت پرسشگری واقعی در گفتگوی یک به یک بعدی خود استفاده کنید. البته، یک گفتگو باید به هر دو شرکتکننده اجازه صحبت دهد، اما پرسیدن سوالات بیشتر از طرف مقابلتان به نفع هر دوی شما خواهد بود. شما در مورد او بیشتر خواهید آموخت و او برداشت مثبتی از شما خواهد داشت. در تمام گفتگوهای زندگی و حرفهتان، این پاداشها روی هم جمع میشوند. آیا آمادهاید تا از مزایای پرسیدن سوالات بیشتر و بهتر بهرهمند شوید؟ دیگر مقدمهچینی کافی است. شروع به پرسیدن کنید.
✍️ آلیسون وود بروکس
🌐 www. Toastmasters.ir