تاریخ انتشار : ۱۲:۲۲ ۱۴۰۴/۰۳/۳۱
دسته : آموزش
در مقیاسی از یک تا هفت، که یک یعنی «اصلاً» و هفت یعنی «خیلی زیاد»، چقدر از رابطه فعلیتان راضی هستید؟
این سؤال استانداردی است که دهههاست در تحقیقات روابط استفاده میشود. روشی برای سنجش رضایت از رابطه است، که یکی از شاخصهای کلیدی ماندگاری بلندمدت یک رابطه محسوب میشود. اگر در رابطهای هستید، لحظهای فکر کنید که چگونه پاسخ خواهید داد.
برای بسیاری از مردم، این سؤال آسان است. اگر به طور کلی از شریک زندگیتان خوشحال هستید و فکری برای جدایی ندارید، احتمالاً با شش یا هفت پاسخ خواهید داد. و اگر واقعاً از شریکتان ناراضی هستید و به جدایی فکر میکنید، احتمالاً با یک یا دو پاسخ میدهید.
اما وقتی مردم در محدوده میانی پاسخ میدهند، یعنی چه؟ این نوع رابطه چگونه به نظر میرسد و احتمال پایداری آن چقدر است؟ این سؤالاتی است که روانشناس هلندی فرانچسکا ریگتی و همکارانش در مقالهای که اخیراً در مجله «بررسی شخصیت و روانشناسی اجتماعی» منتشر کردند، بررسی کردهاند. به طور خاص، پژوهشگران استدلال میکنند که مردم ممکن است به دلایل مختلف در محدوده میانی پاسخ دهند.
بیشتر پژوهشگران و همچنین عموم مردم، ارزیابیهای مثبت و منفی را دو سر طیف میدانند. سپس رضایت هر فرد از رابطهاش را جایی در این طیف از «خیلی راضی» تا «اصلاً راضی نیستم» تصور میکنند. اما آنگاه، فردی که نسبت به رابطهاش احساس دوگانگی دارد چگونه پاسخ میدهد؟
محدوده میانی بیتفاوتی را نشان میدهد - نه راضی و نه ناراضی. اما افرادی هم هستند که هم احساس رضایت بسیار زیادی دارند و هم احساس نارضایتی بسیار زیادی از رابطهشان. چنین افرادی ممکن است به عنوان نوعی میانگین در محدوده میانی پاسخ دهند، در حالی که برخی دیگر، بسته به اینکه در آن لحظه چه احساسی دارند، ممکن است یک یا هفت را انتخاب کنند. با این حال، این هیچ چیز درباره رضایت کلیشان از رابطه به ما نمیگوید.
این مشاهده، ریگتی و همکارانش را به ارائه پیشنهادی نسبتاً انقلابی میرساند. شاید مثبت و منفی دو بُعد جداگانه باشند، نه دو سر یک بُعد واحد. در مدلی که آنها پیشنهاد میدهند، ابعاد مثبت و منفی با «زیاد» و «کم» در انتهاها مشخص میشوند و یکدیگر را قطع میکنند و چهار ربع ایجاد میکنند.
عمدتاً مثبت: شرکای این روابط احساسات مثبت زیاد و احساسات منفی کم تجربه میکنند. این افراد به وضوح در رابطهشان خوشحال هستند.
عمدتاً منفی: شرکای این روابط احساسات منفی زیاد و احساسات مثبت کم تجربه میکنند. این افراد به وضوح در رابطهشان ناخوشحال هستند.
بیتفاوت: شرکای این روابط احساسات مثبت کم و همچنین احساسات منفی کم تجربه میکنند. افراد چنین روابطی بیشتر شبیه هماتاقی هستند تا همسر.
دوگانه: شرکای این روابط احساسات مثبت زیاد و همچنین احساسات منفی زیاد تجربه میکنند. آنها در ترن هوایی رابطهای با اوجها و فرودهای شدید هستند.
در حالی که مقداری احساس دوگانگی طبیعی است، دوگانگی شدید نشانه رابطهای مشکلدار است. همانطور که ریگتی و همکارانش اشاره میکنند، افراد با سبک دلبستگی اضطرابی اغلب نسبت به شریکشان احساس دوگانگی دارند. و البته این بر شریک نیز تأثیر میگذارد. در حالی که ابراز شدید محبتشان میتواند جذاب باشد، نیاز بیش از حد و ناامنیشان تمایل دارد شریکشان را از خود دور کند.
بر اساس مدل پیشنهادی ریگتی و همکارانش، تنها روابط عمدتاً مثبت پایدار هستند. شرکا از همسرانشان خوشحال هستند و به دنبال جایگزین نیستند. سه ربع دیگر ناپایدار هستند، اما به دلایل مختلف.
افرادی که خود را در روابط عمدتاً منفی مییابند، اگر فرصتی داشته باشند، آنجا را ترک خواهند کرد. کسانی که در چنین روابطی میمانند، تنها به این دلیل است که موانع قابل توجهی برای خروج درک میکنند. شاید نتوانند از منظر اقتصادی جدا شوند، یا فشارهای اجتماعی برای ماندن احساس میکنند.
به همین ترتیب، افرادی که خود را در رابطه بیتفاوت مییابند، در صورت امکان راه خروج خواهند جست. ریگتی و همکارانش اشاره میکنند که وقتی مردم شریکشان را نسبت به خودشان بیتفاوت درک میکنند، این را به همان اندازهای ناراحتکننده تجربه میکنند که وقتی شریکشان به وضوح منفی رفتار میکند. به عبارت دیگر، هم «بیتفاوت» و هم «منفی» به عنوان «غیرمثبت» دیده میشوند.
بنابراین، افراد در روابط بیتفاوت در نهایت اگر موانع خیلی زیاد نباشد، آنجا را ترک خواهند کرد. ریگتی و همکارانش همچنین توجه میکنند که گاهی روابط عمدتاً منفی ابتدا وارد مرحله بیتفاوتی میشوند. یعنی شرکا ابتدا نسبت به یکدیگر متخاصم هستند، و سپس دیگر اهمیت نمیدهند. اما در نهایت، اگر بتوانند، یکی از شرکا آنجا را ترک خواهد کرد.
روابط دوگانه نیز بر اساس گفته ریگتی و همکارانش ناپایدار هستند، اما پویاییهایش پیچیدهتر است. اگر شرکا بتوانند منفیبودن را کاهش دهند، یا حداقل مثبت را طوری تنظیم کنند که بر منفی غلبه کند، رابطه میتواند به عمدتاً مثبت تبدیل شود و پایدار شود. با این حال، اگر تنها یکی از شرکا درک کند که منفی بر مثبت غلبه دارد، رابطه به عمدتاً منفی تغییر میکند، و شریک در نهایت در صورت امکان آنجا را ترک خواهد کرد.
سبک دلبستگی میتواند در ایجاد روابط دوگانه نقش داشته باشد. برای مثال، افراد دارای دلبستگی اضطرابی اغلب نسبت به شریکشان احساس دوگانگی دارند، به شدت آنها را میخواهند اما عمیقاً به آنها بیاعتماد هستند. از دیدگاه شریکشان، محبتهای شدیدی که نشان میدهند جذاب است، اما نیاز مفرط و بدگمانی آنها را از خود دور میکند.
این تحلیل ریگتی و همکارانش یادآور اصل آنا کارنینا است. رمان ۱۸۷۷ لئو تولستوی با همین نام با این جمله شروع میشود: «همه خانوادههای خوشبخت شبیه یکدیگرند؛ هر خانواده بدبخت به شیوه خودش بدبخت است.» بنابراین، اصل آنا کارنینا موقعیتی را توصیف میکند که تنها یک راه برای موفقیت وجود دارد اما راههای متعددی برای شکست، و در بسیاری از حوزههای تحقیق کاربرد داشته است.
روابط صمیمی نیز از اصل آنا کارنینا پیروی میکنند. روابط موفق با سطح بالای احساسات مثبت و سطح پایین احساسات منفی مشخص میشوند. هر ترکیب دیگری رابطه را به شکست محکوم میکند، چه به صورت جدایی یا زندگی بدبختانه با یکدیگر.
✍️ دیوید لودن
🌐 Psychologytoday.com