تاریخ انتشار : ۱۰:۳۶ ۱۴۰۴/۰۱/۲۳
دسته : آموزش
هیچکس انتقاد را دوست ندارد. حتی خود منتقدان نیز از این احساس که «مجبورند» انتقاد کنند، رنج میبرند.
در طول ۴۰ سال کار با مراجعانم، همه آنهایی که عادت به انتقاد داشتند، دستکم به صورت ناخودآگاه میدانستند که انتقاد عامل اصلی این مشکلات است:
اختلاف در روابط
کشمکش بین والدین و فرزندان
کینه و رنجش
اضطراب
افسردگی
انتقاد آزاردهنده است (و معمولاً هم باعث تغییر رفتار نمیشود) چون دو چیزی را که انسانها بیش از همه از آن متنفرند، در خود دارد:
اگرچه از تسلیم شدن بیزاریم، اما همکاری کردن را دوست داریم. (به احساس خوبی که هنگام همکاری داوطلبانه دارید فکر کنید.) به نظر میرسد منتقدان این نکته کلیدی درباره طبیعت انسان را نادیده میگیرند: آدمی که احساس ارزشمندی کند، همکاری میکند؛ آدمی که احساس بیارزشی کند، مقاومت میکند.
اگر میخواهید رفتار همسر، فرزند، فامیل یا دوستتان تغییر کند، به او احساس ارزشمندی بدهید. اگر میخواهید در برابر شما مقاومت کند، از او انتقاد کنید!
بیشتر ما مکانیسمهای دفاعی خود را در برابر ناراحتی و درد ناشی از انتقاد پرورش دادهایم. بعضیها آن را نادیده میگیرند. بعضیها با انتقاد تندتری پاسخ میدهند و جنگ قدرت راه میاندازند. بعضیها هم آنقدر از انتقاد فرار میکنند که فلج میشوند.
اینها نشانههایی هستند که ترس از انتقاد مانع رشد عاطفی و سلامت روان شما شده است:
انتقاد زمانی مخرب است که:
«برای کوچک شمردن دیگران، خودت باید کوچک باشی.» - جبران خلیل جبران
انتقاد برای روابط مانند سیگار برای سلامتی است. در روابط نزدیک، معمولاً اول ملایم است، اما به مرور شدیدتر میشود و چرخهای از کینه و ناراحتی ایجاد میکند. فردی که مورد انتقاد قرار میگیرد، احساس میکند تحت کنترل است. این باعث ناامیدی طرف مقابل میشود و او بیشتر انتقاد میکند. در نتیجه احساس کنترل شدن بیشتر میشود و این چرخه ادامه پیدا میکند.
«انتقاد صادقانهترین شکل خودزندگینامهنویسی است.» - اسکار وایلد
برای درک انگیزهٔ منتقد - که معمولاً فراتر از موضوع خاصی است - باید بدانیم افرادی که مدام انتقاد میکنند:
۱. بیش از همه ازٔ ویژگیهایی در دیگران انتقاد میکنند که خودشان دارند اما دوست ندارند (مثلاً افرادی که وسط حرف دیگران میپرند از این کار دیگران عصبانی میشوند)
۲. غالباً ریاکار هستند
۳. تحمل شنیدن انتقاد دربارهٔ خودشان را ندارند
این افراد معمولاً با سرزنش، انکار یا فرار، احساسات خود را مدیریت میکنند. به نظر میرسد برای آرامش به احساس «حقبهجانببودن» نیاز دارند. در بدترین حالت، از «اعتمادبهنفس شکارچیانه» رنج میبرند، یعنی برای احساس ارزشمندی باید دیگران را تحقیر کنند.
انتقاد زمانی بیشترین آسیب را میزند که آن را درونی کنیم. راه حل، درونیسازی «کانترل درونی» است:
افراد با «کنترل بیرونی» معتقدند دیگران سرنوشت آنها را تعیین میکنند (منجر به اضطراب و افسردگی میشود)
- افراد با «کنترل درونی» احساس میکنند میتوانند زندگی خود را بسازند (اعتمادبهنفس میآورد)
۱. بر اساس ارزشهای خود عمل کنید، نه نظرات دیگران
۲. به جای نتیجه، روی تلاش خود تمرکز کنید
۳. با خودتان مهربان باشید
۴. از اشتباهات خود درس بگیرید و به آنها افتخار کنید
تبدیل انتقاد به بازخورد سازنده
منتقدان اغلب خود را فریب میدهند که «فقط راهنمایی میکنند». تفاوت این دو را بشناسید:
انتقاد مخرب:
- «چرا همیشه قصور میکنی؟!» (تمرکز روی مشکل)
- «تو تنبلی!» (حمله به شخصیت)
- «به نظر نمیرسه بتونی» (تحقیر)
- «تقصیر توئه!» (سرزنش گذشته)
- «حرف من حرف آخر است!» (تحکم)
بازخورد سازنده:
- «بیا با هم بررسی کنیم» (تمرکز روی بهبود)
- «میشود برنامهریزی کنیم؟» (تمرکز بر رفتار)
- «مطمئنم با هم از پسش برمیآییم» (تشویق)
- «چطور حلش کنیم؟» (تمرکز بر آینده)
- «نظرت چیه؟» (احترام به انتخاب دیگران)
اگر زیاد مورد انتقاد بودهاید، برای پیشگیری از تبدیل شدن به یک منتقد:
۱. درخواستهایتان را مثبت بیان کنید
۲. روی بهبود تمرکز کنید، نه ضعفها
۳. ارزش طرف مقابل را حفظ کنید
۴. استقلال او را محترم بشمارید
۵. اگر به خواستهتان نرسیدید، مهرورزی را قطع نکنید
به یاد داشته باشید: انتقاد بیشتر دربارهٔ منتقد است تا شما. با تقویت کنترل درونی و خودباوری، از ترس رها شوید.