تاریخ انتشار : ۰۹:۴۵ ۱۴۰۳/۱۲/۱۶
دسته : آموزش
اما بعدها در دانشگاه متوجه شدم که افراد دیگری هم وجود دارند که با خود صحبت میکنند. و بعدتر، به عنوان یک استاد روانشناسی، مشاهده کردم که صحبت کردن با خود چقدر رایج و مفید است.
در کلاس خودم درباره شخصیت، روزی را به سکوت اختصاص میدهم. دانشجویان یک روز کامل را - از زمان بیدار شدن تا زمان خواب - بدون صحبت کردن میگذرانند. وقتی ابتدا این تکلیف داده میشود، دو نگرانی اصلی این است که در محل کار چه کنند و چگونه با شریک عاطفی خود تعامل داشته باشند. اما بعد از آن، بسیاری از آنها گزارش میدهند که محرومیت اصلی آنها این است که نمیتوانند با خود صحبت کنند. آنها در کنترل رفتار خود، ابراز احساسات، و ارائه راهنمایی به خود دچار مشکل میشوند.
صحبتهای درونی ما بخش زیادی از زندگی ما در زمان بیداری را تشکیل میدهد و ما صدای درونیمان را به عنوان قالب غالب تفکر میپذیریم. خوب است که این صدای درونی را بیرونی کنیم و آن را به صورت بلند بیان کنیم.
به گونهای جالب، داشتن گفتوگو با خود در نوشتار قابل قبول است—حتی تشویق میشود. از طریق یک دفترچه یادداشت، ما با خود خیالیمان صحبت میکنیم و با از طریق خاطرات روزانه، با صفحه صحبت میکنیم—«خاطرات عزیزم.» هر دو یک شکل بیرونی از صحبت کردن با خود هستند و هر دو برای سلامت روان ما مفیدند. بنابراین منطقی است که صحبت کردن به صورت بلند با خود را به عنوان یک روش سالم و سازنده برای بیرونیسازی صدای درونیمان در نظر بگیریم.
در ادامه، به بررسی زمانها و چگونگی صحبت کردن بلند با خود میپردازیم.
صحبت کردن به صورت بلند با خود به ما کمک میکند تا در طول کارهایی که چندین مرحله دارند، مانند مونتاژ مبلمان IKEA یا دوختن دکمه، متمرکز بمانیم—«سوزن را از طریق سوراخ فشار بده، انگشتت را تماشا کن، نخ را از طریق یک سوراخ دیگر بچرخان.» زبان به طور پیوسته پیش میرود، بنابراین صحبت کردن به صورت بلند به ما کمک میکند تا اقدامات خاص را به ترتیب انجام دهیم و انتقال بین اقدامات متوالی را تسهیل کنیم.
بلند صحبت کردن همچنین بازخورد، انتقاد سازنده و تقویت روحی را فراهم میکند («جهت اشتباه است ... آچار را به سمت دیگر بچرخان ... کار خوبی کردی»).
صحبت کردن به صورت بلند با خود به ما کمک میکند تا رویدادهای غیرمعمول و شگفتانگیز و همچنین تحولات ناراحتکنندهای مانند مشکلات روابط و بیماری که تقریباً همه ما تجربه میکنیم را درک و مدیریت کنیم.
افرادی که به تنهایی سفر میکنند یا در فعالیتهایی مانند پیادهروی در طبیعت شرکت میکنند، متوجه میشوند که صحبت کردن به صورت بلند با خود در محیطهای جدید، این محیطها را قابل فهمتر میکند و همچنین امکان تقویت روحی خود، مدیریت افکار و ارزیابی اجتماعی را فراهم میآورد.
فکر کردن به صورت بلند در حین مطالعه مطالب دشوار تعامل ما را با آن مطالب افزایش میدهد و لذت بیشتری در یادگیری به ما میدهد. به عنوان مثال، تحقیقات درباره دانشجویانی که در حال یادگیری برای تبدیل شدن به پرستار هستند نشان داد که بلند صحبت کردن به توسعه مهارتهای استدلال بالینی کمک میکند و همچنین رضایت از یادگیری این مهارتها را افزایش میدهد.
صحبت کردن به صورت بلند با خود عملکرد ما را در فعالیتهای پیش رو بهبود میبخشد. به عنوان مثال، بازیکنان بسکتبال پس از بلند صحبت کردن در مورد حرکاتشان، سریعتر و بهتر عمل میکنند.
به طور کلی، بیان جملات مثبت به خود قبل از یک عملکرد انگیزه را افزایش میدهد—هم برای ورزشکاران و هم برای هنرمندان، از جمله رقصندگان، موسیقیدانان و بازیگران.
پس از شرایط ناامیدکننده، مانند تعاملات اجتماعی ناموفق یا عملکردهای تحصیلی ناامیدکننده، میتوانیم با صحبت کردن به صورت بلند با خود، از مرحله حسرت عبور کنیم و انتقاد از خود را به طور مؤثرتری کاهش دهیم.
گفتوگوی درونی منفی و همینطور صحبتهای بیرونی منفی مضر است . به گونهای دارای اهمیت، بلند صحبت کردن، گفتوگوی منفی را بیشتر واضح میکند، به ما این امکان را میدهد که منفینگری خود را بشنویم و به راحتی آن را اصلاح کنیم.
به این ترتیب، بلند صحبت کردن با خود، مزایای گفتوگوی مثبت و سازنده را به حداکثر میرساند و گفتوگوی منفی را تحت کنترل نگه میدارد.
بلند صحبت کردن با خود با استفاده از ضمیر «تو» یا بهتر از آن، نام خودمان، فاصلهگذاری خود را ترویج میکند و سپس توانایی ما را در تنظیم افکار، احساسات و رفتارهایمان افزایش میدهد. با استفاده از «تو» یا نام خود، ما بهتر میتوانیم خودی را که با آن صحبت میکنیم مشاهده کنیم و بر اساس مشاهدات خود عمل کنیم.
اگر به یک واکنش عاطفی شک دارید، به عنوان مثال، میتوانید بگویید، «چرا اینگونه احساس میکنی؟» یا (اگر نام شما امیلی است) میتوانید بگویید، «چرا تو اینگونه احساس میکنی، امیلی؟» این عبارت دوم، با استفاده از نام خود، فاصلهگذاری بیشتری ایجاد میکند و در درک عاطفی خود مؤثرتر است.
اگر ما با استفاده از ضمیر اول شخص «من» با خود صحبت کنیم، خودمان را در صحبت کردن و گوش دادن درهم میآمیزیم و کمتر احتمال دارد که فاصلهگذاری لازم برای راهنمایی خود را تشویق کنیم. آنچه به نظر میرسد یک تغییر ظریف در صفحه باشد که در بلند صحبت کردن تفاوت زیادی ایجاد میکند.
در یک مطالعه توسط کروس و همکارانش، شرکتکنندگانی که در حین صحبتهای پیشزمینهای از نام خود یا «تو» استفاده کردند، بهتر از شرکتکنندگانی که با استفاده از ضمیر اول شخص «من» آماده شدند، در سخنرانی عمومی عمل کردند (طبق ارزیابی داوران مستقل). کسانی که از نام خود یا «تو» استفاده کردند، همچنین پس از سخنرانی کمتر به انتقاد از خود در مورد نقصهای درک شده پرداختند و زمان کمتری را به تفکر در مورد آنها اختصاص دادند.
قبل از پایان دادن این موضوع، یک سوال باید مطرح شود: وقتی با خود صحبت میکنیم، چه کسی صحبت میکند و چه کسی گوش میدهد؟ به هر حال، هر یک از ما یک موجود واحد هستیم.
در واقع، ما به طور طبیعی دو خود هستیم. چند عبارت رایج را در نظر بگیرید که این دو خود را نشان میدهند: خودکنترلی، خودانتقادی، خودتخریبی، خوداحترامی. با خودکنترلی، به عنوان مثال، یک خود تنظیمکننده سعی میکند یک خود پراشتها را مدیریت کند. با خودانتقادی، یک خود قضاوتکننده یک خود واضحاً دارای نقص را ارزیابی میکند.
صحبت کردن با خود میتواند به ما در انجام فعالیتهای پیچیده، مدیریت رویدادهای شگفتانگیز یا نگرانکننده، یادگیری مطالب دشوار، تمرین برای عملکردها، تأمل در رویدادهای گذشته، و نظارت بر منفینگری در خودگفتوگو کمک کند.
منبع: www.psychologytoday.com