تاریخ انتشار : ۰۹:۵۷ ۱۴۰۳/۱۱/۱۸
دسته : آموزش
نویسنده: کتی آرملاس، توست مستر برجسته
شب قبل از ارائه سخنرانی افتتاحیه در یک کنفرانس ملی، یکی از مراجعانم—یک رهبر بسیار موفق—غافلگیر شد. سازماندهنده رویداد با یک بهروزرسانی فوری تماس گرفت: مدیرعامل سازمان میزبان میخواست او در مورد موضوعی کاملاً متفاوت از موضوعی که هفتهها برای آن آماده شده بود، صحبت کند.
این یک تغییر جزئی نبود. کاملاً متفاوت بود و سخنرانی اصلی اولین چیزی بود که صبح برگزار میشد. زمانی برای بازنگری وجود نداشت. زمانی برای تمرین نبود. او با حالت وحشتزده به من زنگ زد.
او گفت: «باید چه کار کنم، فقط به شانس بسپارمش؟»
من پاسخ دادم: «نه، قرار نیست توبدون آمادگی این کار را انجام دهی. این مثل یک سخنرانی در لحظه است.»
صبح روز بعد، او به روی صحنه رفت و با اعتماد به نفس و وضوحی بیشتر از آنچه واقعاً آماده کرده بود، یک سخنرانی کلیدی کاملاً جدید ارائه داد.
چطور این کار را انجام داد؟ ما از چارچوب ایده-احساس-نتیجه من استفاده کردیم که به او یک راه سریع برای آماده شدن در یک موقعیت فوری داد. این کاری ساده اما قدرتمند بود و به او اجازه داد تا افکارش را سریعاً سازماندهی کند و به طور معناداری با مخاطبانش ارتباط برقرار کند. این دقیقاً به این معناست که وقتی در موقعیت دشواری قرار میگیرید، باهوش صحبت کنید.
شما مدتهاست در لحظه صحبت میکنید
قرار گرفتن در موقعیتهای دشوار چیزی است که در سطوح مختلف هر روز اتفاق میافتد. شما مدتهاست سخنرانیهای در لحظه را ارائه میدهید—وقتی کسی میپرسد آخر هفتهتان چطور بود، چرا برنامه مورد علاقهتان را دوست دارید، یا چرا انتخاب میکنید پیتزایتان را با آناناس سفارش دهید. در بسیاری از موقعیتها، شما به سرعت فکر میکنید و پاسخ میدهید.
کاری که شما انجام میدهید، شکل دادن به ایدهها در لحظه، افزودن شخصیت و به اشتراک گذاشتن آنها به گونهای است که با مخاطبان ارتباط برقرار کند.
تنها تفاوت بین آن لحظات و قدم گذاشتن روی صحنه چیست؟ احساس میشود که روی صحنه رفتن با ریسک بیشتری همراه است. اما مهارت همان است. سخنرانی بداهه هرگز درباره کامل بودن در لحظه نیست—بلکه درباره استفاده حداکثری از لحظه است.
چارچوب ایده-احساس-نتیجه
وقتی ناگهان مجبور به صحبت کردن میشوید، مغزتان ممکن است به شدت فعالیت کند و سعی کند «کاملترین» چیزی را که باید بگویید پیدا کند. این اغلب به یکی از دو مشکل رایج منجر میشود: یا خشکتان میزند چون به دنبال کلمات مناسب هستید یا بیوقفه صحبت میکنید چون هر فکری که به ذهنتان میرسد را بیان میکنید.
اینجاست که چارچوب ایده-احساس-نتیجه میتواند کمک کند. این چارچوب یک ساختار واضح و ساده فراهم میکند تا افکار خود را به سرعت سازماندهی کنید و پیامی را ارائه دهید که تأثیرگذار باشد، چه برای پاسخ به این سؤال که چرا آناناس یک چاشنی خوب برای پیتزا است و چه برای ارائه یک سخنرانی کلیدی غیرمنتظره.
این روش اینطور کار میکند:
ایده را پیدا کنید. شروع با یک ایده پایه و اساس این چارچوب و آنچه میخواهید بگویید است. این تنها چیزی است که میخواهید مردم با خود ببرند و به یاد بیاورند. چسبیدن به یک ایده ذهن و کلمات شما را متمرکز نگه میدارد. این مانع میشود که افکار شما به هر سمتی بروند.
برای نمونه، در یک عروسی، ایده ممکن است این باشد: «عشق در لحظات کوچک پیدا میشود.» در یک جلسه کاری، میتواند این باشد: «قبل از اینکه بر زمان تمرکز کنیم، بر چرایی تمرکز کنیم.»
اگر ایدهتان را به وضوح بیان کنید، به مخاطبانتان مسیر روشنی برای دنبال کردن میدهید و در حین صحبت کردن شما را متمرکز نگه میدارد.
احساس را اضافه کنید. زمانی که ایدهتان را یافتید، باید به مخاطبانتان دلیلی بدهید که به آن اهمیت دهند. اینجاست که احساسات وارد میشوند. احساسات ارتباط ایجاد میکنند. به مردم کمک میکند تا بفهمند چرا ایده شما برایشان مهم است.
شما میتوانید این کار را با به اشتراک گذاشتن یک داستان کوتاه و شخصی که به ایده و مخاطبان شما مرتبط باشد انجام دهید؛ آنها را به یک لحظه خاص ببرید؛ و به احساسات جهانی مانند عشق، شادی، امید، یا حتی آسیبپذیری دست یابید.
برای نمونه، در یک عروسی، میتوانید یک داستان کوتاه درباره یک لحظه شیرین بین زوج را به اشتراک بگذارید که ایده عشق در لحظات کوچک را به تصویر میکشد. در یک جلسه، ممکن است مثالی بزنید از اینکه چگونه راهبرد پیدا کردن چرایی افراد به شما کمک میکند تا بفهمید چه کاری باید انجام دهید و چه زمانی.
بهترین داستانها، سخنرانیها، آهنگها، شعرها و فیلمها ما را به احساس چیزی وا میدارند. این به طور تصادفی انجام نمیشود. این یک کار عمدی است. عمداً احساسی را که میخواهید مخاطب احساس کند، القا کنید.
با نتیجه پایان دهید. نتیجه همهچیز است. اینجاست که ایدهتان به عمل درمیآید. میخواهید مخاطبانتان بعد از صحبت شما چه فکری کنند، چه احساسی داشته باشند یا چه کاری انجام دهند؟ نتیجه همه چیز را به هم پیوند میدهد و به مخاطبان شما جهت میدهد.
به عنوان نمونه، در یک عروسی، نتیجه میتواند یک مراسم رقص به افتخار آینده زوج باشد. در یک جلسه، ممکن است یک فراخوان به اقدام مانند، «بیایید چراییهای خود را به اشتراک بگذاریم و این را محقق کنیم!» باشد.
نتیجه به مردم وضوحی درباره پیام شما و حس هدف یا الهام میدهد.
با پیروی از این چارچوب، از افتادن در دامهای خشک شدن یا پرگویی اجتناب میکنید زیرا همیشه میدانید:
چه میخواهید بگویید (ایده)
چرا این مهم است (احساس)
چگونه آن را جمعبندی کنیم (نتیجه)
این روش ساده، واضح و مؤثر است و اطمینان میدهد که حتی اگر غافلگیر شوید، میتوانید پیامی تأثیرگذار ارائه دهید.
وقتی این چارچوب کار میکند، خوب کار میکند.
من با یک مراجع دیگر، کاترین مدیسون، مدیرعامل Dye Candy کار کردم. او مجبور بود در یک پنل در یک کنفرانس بزرگ نیویورک شرکت کند. سازماندهندگان سوالاتی برای آماده شدن به او دادند. ما از چارچوب ایده-احساس-نتیجه برای بررسی آنها استفاده کردیم.
او ایدههایش را به خوبی ارائه داد، داستانهای شخصی اضافه کرد و تمرین کرد که با قدرت پایان دهد. سپس به او چالشهای غیرمنتظرهای دادم: سوالات تصادفی تا ببینم چگونه با شگفتیها کنار میآید. خوشحالم که این کار را کردیم. در این رویداد، مجری از متن سوالات خارج شد و بیشتر سوالات برنامهریزی نشده بودند. بعد از آن، به من گفت: «آن چارچوب جانم را نجات داد!» احساس میکردم برای هر سوالی که او بپرسد آمادهام.
این قدرت داشتن یک برنامهای است که میتوانید به آن اعتماد کنید حتی زمانی که همه پاسخها را ندارید.
فضا را بشناسید
وقتی از این چارچوب برای موقعیتهای فوری استفاده میکنید، به یاد داشته باشید که تمام لحظات به لحن خاص خود نیاز ندارند. قبل از اینکه صحبت کنید، یک لحظه وقت بگذارید تا جو را بسنجید:
آیا این یک رویداد غیررسمی است یا رسمی؟
چه کسی گوش میدهد؟
موقعیت فعلی به چه چیزی نیاز دارد؟ شوخی؟ الهام؟ راحتی؟
در یک عروسی، شوخی جواب میدهد. در یک جلسه کاری، به وضوح و حرفهای بودن پایبند باشید اما با کمی شوخطبعی و انرژی. در یک مراسم یادبود، موضوع احترام و تأمل است.
وقتی شک دارید، صادق بمانید. مردم صداقت را به ظرافت ترجیح میدهند.
چگونه سریعاً خود را جمع و جور کنیم
در نهایت، اگر در موقعیتی قرار گرفتید که تحت فشار قرار گرفتهاید، این یک روش عالی برای آرام کردن خودتان است:
توقف. یک نفس عمیق بکشید. حتی یک وقفه دو ثانیهای هم کمک میکند.
به کلمات کلیدی فکر کنید. یک یا دو کلمه بنویسید تا افکارتان را هدایت کنید: ایده، احساس و نتیجهتان.
به سرعت تمرین کنید. اگر میتوانید، آن را در ذهنتان مرور کنید یا به آرامی به خودتان بگویید.
کوتاه بگویید. زیادهروی نکنید. یک ایده ساده اما قوی بهتر از پرگویی نتیجه میدهد.
بهتر صحبت کردن را یاد بگیرید
تمرین کلید موفقیت است. از لحظات کوچک و روزمره برای راحت شدن استفاده کنید. وقتی کسی درباره آخر هفتهتان میپرسد، در چهارچوب ایده-احساس-نتیجه فکر کنید.
داستانی در آستین داشته باشید، چه درسی که آموختهاید، چه لحظهای خندهدار، یا مثالی سریع که بتوانید آن را به موقعیتهای مختلف تطبیق دهید. اینها میتوانند به شما کمک کنند وقتی غافلگیر شدهاید و لحظه را به دست بگیرید!
به یاد داشته باشید، سخنرانی در لحظه هرگز درباره کامل بودن در لحظه نیست—بلکه درباره استفاده حداکثری از لحظه است.