تاریخ انتشار : ۰۹:۳۰ ۱۴۰۴/۰۱/۲۱
دسته : آموزش
یک «نه» باید واقعاً «نه» باشد، و یک «بله» باید یک «بلهِ واقعی» باشد.
چند سال پیش، به دلیل درد ناگهانی در قفسه سینه به اورژانس مراجعه کردم. درد مبهمی بود که قبلاً تجربه نکرده بودم و نگرانم کرده بود. پرستار سریع مرا به اتاق معاینه برد. پزشک جوان و بااعتماد به نفسی بود که با جدیت معاینهام کرد. پس از گوش دادن به ضربان قلب و انجام نوار قلب، گفت همه چیز طبیعی است. درد من هم در حال کاهش بود، اما به جای ترخیصم، گفت باید سیتیاسکن شوم تا مطمئن شوند لخته خون در ریه (آمبولی ریوی) ندارم.
من که خودم پزشک بودم، میدانستم درد آمبولی ریوی تیز و همراه با تنگی نفس است، نه مثل دردی که داشتم. همچنین میدانستم سیتیاسکن تابش اشعه دارد و حتی مقدار کم آن هم خطر سرطان را افزایش میدهد. چرا باید این ریسک را برای چیزی غیرضروری بپذیرم؟
از نظر اخلاق پزشکی هم این کارنقض اصل «عدم آسیبرسانی» و «حق انتخاب بیمار» بود.
باید «نه» میگفتم.
اما در آن لحظه، درازکشیده روی تخت بیمارستان، زیر نور لامپهای فلورسنت، وقتی دکتر به جای پرسیدن نظر من،دستور داد سیتیاسکن شوم، تسلیم شدم. قبل از اینکه اعتراض کنم، پرستارها مرا به اتاق اسکن بردند. دستگاه سیتیاسکن مثل یک تونل پلاستیکی بود. بااینکه میدانستم این اسکن غیرضروری، ناسازگار با ارزشهایم، و بالقوه مضر است، باز هم سکوت کردم.
چرا؟ چون او به من گفته بود.
سالهاست رویمقاومت در برابر قدرت تحقیق میکنم و فهمیدهام باوجود همه حرفهایی که میزنیم، در عمل اغلب تسلیم میشویم، حتی وقتی میدانیم نباید. ما آنقدر به اطاعت شرطی شدهایم که گاهی حتی متوجه نمیشویم چه زمانی باید مقاومت کنیم.
سه دلیل اصلی اطاعت کورکورانه:
۱. فشار اجتماعی: از سوی مراجع قدرت، خانواده، دوستان، یا حتی غریبهها.
۲. عدم درک تفاوت بین «اطاعت» و «رضایت واقعی».
۳. نداشتن مهارت برای تبدیل مقاومت درونی به عمل بیرونی.
نتیجه؟ زندگی پر از«بله»های اجباری و سکوتهای ناخواسته. این سکوت اغلب باناراحتی جسمی همراه است: تنش در گردن، سردرد، معدهدرد، یا احساس کلی ناخوشایند. این ناراحتیقطبنمای درونی ماست که میگوید: «این کار با ارزشهای تو همخوانی ندارد.»
اطاعت: واکنشی است و معمولاً تحت فشار (حتی غیرمستقیم) انجام میشود. مثال: سیتیاسکنی که نمیخواستم.
رضایت واقعی: یک تصمیم آگاهانه و مبتنی بر ارزشهای شخصی است.
۵ شرط رضایت واقعی (بر اساس اخلاق پزشکی):
۱.توانایی تصمیمگیری (آگاهی و صلاحیت ذهنی).
۲.دسترسی به اطلاعات (نبود فریب یا پنهانکاری).
۳.درک اطلاعات (فقط دریافت اطلاعات کافی نیست؛ باید بفهمید!).
۴.آزادی (نبود اجبار یا فشار ناعادلانه).
۵.تأیید صریح (یک «بله» فعال، نه سکوت منفعلانه).
اگر حتی یکی از این شرایط نقض شود، رضایت شما معتبر نیست.
مطالعات روانشناسی نشان میدهد:
- مردم خوب پیشبینی میکنند چه زمانی رضایت میدهند.
- اما پیشبینی نادرستی در مورد زمانی که تسلیم میشوند دارند (و اغلب تسلیم میشوند!).
مثال: در یک تحقیق، از زنان پرسیده شد اگر در مصاحبه شغلی سؤالات جنسیتی بپرسند (مثلاً «دوست پسر داری؟») چه واکنشی نشان میدهند. اغلب گفتند عصبانی میشوند یا محل را ترک میکنند. اما در عمل، هیچکدام اعتراض نکردند—بلکه با ناراحتی لبخند زدند!
این«لبخند تمساح» (نشانه ناراحتی، نه خوشحالی) محصول سالها شرطیشدن اجتماعی است:«مؤدب باش، قاطع نباش، مخالفت نکن.»
چطور مقاومت را یاد بگیریم؟
۱.مکث کنید: بین محرک و پاسخ، یک فاصله است. از آن استفاده کنید.
۲.از خود بپرسید: «آیا این کار باارزشهای من سازگار است؟»
۳.ارزشهایتان را بشناسید: صداقت، انصاف، مهربانی... اینها نباید در موقعیتهای مختلف تغییر کنند.
۴.مسئولیت را بپذیرید: اطاعت از دستورات نادرست شما را از احساس گناه نجات نمیدهد.
هرکدام از ما روزی در موقعیتی قرار میگیریم که باید بین«اطاعت کورکورانه» و«مقاومت اخلاقی» انتخاب کنیم. دفعه بعد که احساس کردید«این من واقعی نیستم»، مکث کنید. از خود بپرسید:«آیا این «بله» من واقعی است؟»
«نه» گفتن را تمرین کنید. دنیایی بسازید که در آن:
- «بله»هاآگاهانه باشند.
- «نه»هامحترم شمرده شوند.
- و هر انتخاب، بازتابی ازارزشهای واقعی ما باشد.
✍️ نویسنده: سونیتا ساه، دکترای روانشناسی، پزشک، و کارشناس ارشد مدیریت
منبع: Psychologytoday.com