تاریخ انتشار : ۰۸:۰۳ ۱۴۰۳/۱۲/۰۹
دسته : آموزش
بدیها برای کودکان اتفاق میافتد. هرچقدر هم که بخواهیم، نمیتوانیم این را تغییر دهیم. آنچه میتوانیم انجام دهیم این است که سعی کنیم به کودکان کمک کنیم تا به شیوهای سالم از این تجربیات گذر کنند. میتوانیم تابآوری طبیعی آنها را تشویق کنیم و پرورش دهیم.
تابآوری چیست؟ تابآوری به دستیابی به تنظیمات اجتماعی و عاطفی مطلوب علیرغم مواجهه با خطرات قابل توجه اشاره دارد. ما در مورد چه نوع خطراتی صحبت میکنیم؟ ما در مورد همه چیز صحبت میکنیم، از قربانی حمله تروریستی بودن تا قربانی شدن در برابر تجاوز، طلاق، معلم بد در مدرسه یا زندگی در محلهای سخت. زیرا همه این موارد برای کودکان اتفاق میافتد. برخی از این مشکلات بدتر از دیگران هستند، اما همه آنها مشکلات واقعی هستند که میتوانند استرسهای جدی برای کودکان ایجاد کنند.
وقتی درباره تروما صحبت میکنیم، منظور ما یک تجربه نامطلوب نیست. ما درباره عدم توانایی در بهبود از آن تجربه نامطلوب صحبت میکنیم. خود تجربه باعث تروما نمیشود، بلکه تجربه ذهنی آن رویداد است که باعث تروما میشود؛ واکنش نهچندان سازگار به آن تجربه. این به نحوه واکنش عاطفی ما، طرز تفکر ما و این که چگونه آن را «در پروندهمان بگذاریم» مربوط میشود.
حمایت کلید بهبودی است
به همین دلیل، واکنش یک کودک به یک تجربه ناراحتکننده تنها به خلقوخو و تجربیات گذشتهاش بستگی ندارد، بلکه به آنچه بعد از تجربه اتفاق میافتد نیز وابسته است—نوع حمایتی که از محیطش دریافت میکند. اگر او یک سیستم حمایتی مؤثر داشته باشد، شانس خوبی برای بهبودی از تروما خواهد داشت. اما اگر او یک سیستم حمایتی مؤثر نداشته باشد یا اصلاً حمایتی نداشته باشد، شانس او بسیار کمتر خواهد بود.
اهمیت اکولوژی اجتماعی
مفید است که این موضوع را در قالب چیزی به نام «اکولوژی اجتماعی» در نظر بگیریم. این مفهوم از کار یک روانشناس به نام یوری برونفنبرنر نشأت میگیرد. برونفنبرنر گفته است که هیچچیز به نام یک فرد وجود ندارد. فقط یک فرد در یک زمینه وجود دارد. شما ممکن است مرا ببینید و فکر کنید که من بسیار خوب رفتار میکنم، اما نمیدانید که در خانه چگونه هستم. ممکن است در خانه هم خوب رفتار کنم، اما شما فقط نمیدانید. همه چیز به زمینه بستگی دارد.
آنچه ما درباره اکولوژی اجتماعی صحبت میکنیم، یک محیط مراقبتی است که شامل خانواده نزدیک، همسالان، مدرسه، محیطهای بزرگتر اجتماعی و در نهایت سیستمهای اعتقادی فرهنگی و سیاسی میشود.
میکروسیستم
یک کودک در آنچه برونفنبرنر به آن میکروسیستم میگوید وجود دارد. میکروسیستم شامل چیزهایی مانند خانواده، مدرسه، همسالان، وابستگی مذهبی، محل کار و محله است. تمام نهادهای اجتماعی و بینفردی که کودک بهطور مستقیم با آنها تعامل دارد، این میکروسیستم را تشکیل میدهند.
هرچه حمایت در سیستم اکولوژیکی یک کودک بیشتر باشد، نتیجه بهتر خواهد بود.
اهمیت جوامع
البته ویژگیهای فردی نیز در توسعه تابآوری تأثیرگذار هستند: هوش، مهارتهای اجتماعی، مهارتهای مقابلهای (توانایی حفظ سازمان روانی حتی در زمان احساسات قوی، به اندازه کافی آرام بودن برای فکر کردن)، خلق خوشبینانه و حس کنشگری.
اما تحقیقات درباره تابآوری نشان میدهد که جوامع هستند که تفاوت را ایجاد میکنند. جوامع شامل والدین، خواهر و برادرها، معلمان، دوستان و همسالانی هستند که تجربیات مشابهی با فردی که آسیب دیده، دارند. اگر یک کودک بتواند با جامعهاش، بهویژه با همسالانی که تجربیات مشترکی دارند، ارتباط برقرار کند، این میتواند تفاوت زیادی در نتیجه نهایی ایجاد کند.
مدل برونفنبرنر
بر اساس مدل برونفنبرنر، در میکروسیستم، داشتن یک رابطه حمایتی با یک بزرگسال دلسوز میتواند سازگار باشد. اگر یک کودک تروما را تجربه کرده باشد، خانواده منبع اصلی حمایت خواهد بود. اما گاهی اوقات، بزرگسالان دلسوز خودشان آنقدر تحت فشار هستند که نمیتوانند در دسترس فرزندانشان باشند. به همین دلیل، اگر دیگر بزرگسالان دلسوز در جامعه وجود داشته باشند که بتوانند بهطور موقت بار را به دوش بکشند، این یک تفاوت بزرگ ایجاد میکند. زندگی در جوامعی دلسوز، رفتن به مدرسهای حمایتگر و عضویت در گروههای جوانان—همه این فعالیتها به پرورش سازگاری سالم کمک میکند.
درمان خانواده
من موردی را دیدم که در آن یک مادر در حال رانندگی بود؛ کودک و پدر در ماشین بودند. آنها تصادف کردند. پدر فوت کرد. کودک زنده ماند. مادر زنده ماند. اما مادر بهقدری از رانندگی خود احساس گناه میکرد که نمیتوانست برای دخترش در دسترس باشد. تا زمانی که نتوانستیم به مادر کمک کنیم، او نمیتوانست به دخترش کمک کند. با حمایت و درمان کافی، پس از اینکه همه چیز مرتب شد، او یک والد شگفتانگیز، دلسوز و بسیار توانمند شد. اما او ابتدا به خدمات بهداشت روان نیاز داشت.
دادهها و مداخلات جامعه
اگر به دادهها نگاه کنید، متوجه میشوید که آنچه بیشترین تأثیر را دارد، مداخلات جامعه هستند، نه مداخلات فردی. به عنوان یک روانپزشک، تمایل داشتم فکر کنم که مداخلات فردی تفاوت بیشتری ایجاد میکنند. اما اگر به دادهها نگاه کنید، این مداخلات جامعه هستند که اهمیت دارند.
تغییر نقشها و اهداف خانوادهها
پس از یک رویداد تروما، خانوادهها باید نقشها و اهداف خود را تغییر دهند. گاهی اوقات، یک کودک بزرگتر باید از خواهر و برادر کوچکتر مراقبت کند. گاهی اوقات یک کودک باید آشپزی و نظافت کند، زیرا والدین قادر به انجام این کار نیستند. گاهی اوقات، یک والد که قبلاً در خانه بوده، باید برای تأمین معاش خانواده بیرون برود و شغفی پیدا کند، زیرا پول کافی برای تأمین مالی خانواده وجود ندارد. خانوادهها باید اهداف خود را تغییر دهند و گاهی اوقات باید تنظیمات عاطفی یا فیزیکی خود را نیز تغییر دهند.
بازسازی ساختار و فرآیند
حمایت خارجی در این مواقع به عنوان وسیلهای برای بازگرداندن پیشبینیپذیری اهمیت بیشتری پیدا میکند. آنچه میخواهید انجام دهید این است که دوباره یک فرآیند قابل پیشبینی را برقرار کنید. این به ایجاد حس وجود آینده کمک میکند. سازماندهی فوقالعاده مهم است. وقتی اوضاع آشفته است، تصور آینده بسیار دشوار است. نوعی ساختار بسیار حیاتی است. این میتواند معمولاً از طریق مشارکت در فعالیتهای گروهی فراهم شود و گاهی اوقات آنچه بیشتر کمک میکند این است که بتوانید به دیگران کمک کنید. این بسیار، بسیار مهم است.
دسترسی به خدمات بهداشتی، سلامت روان، خدمات اجتماعی و مؤسسات مذهبی همگی در ایجاد یک پاسخ تابآور به تجربیات تروما تأثیرگذار هستند. این به نام «همکاری توانمند» شناخته میشود. زمانی که کودکان و خانوادههایی که رویدادهای تروما را تجربه کردهاند وجود دارند، به سیستمهای حمایتی اجتماعی نیاز دارید که همه با هم کار کنند.